به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه شرق، احتمالا خیلی از ما هر روز با کم و زیادشدن فشار آب در خانههایمان روبهرو میشویم، بهخصوص اگر در مرکز کشور زندگی کنیم. در عین حال هر روز شاهد مهاجرت مردم از مناطق محروم کشور به سمت شهرهای بزرگ و صنعتی هستیم که البته بیشتر هم در مرکز کشور واقع هستند. بحران آب در فلات ایران، عنوانی که مدتهاست آن را زیاد میشنویم.
انتقادهای زیادی درباره احداث صنایع بزرگی مانند فولاد مبارکه و ذوبآهن و کارخانههای کاشیسازی در شهرهایی مانند اصفهان و یزد مطرح است؛ شهرهایی که حالا با بحران آب روبهرو شدهاند و شهری مانند اصفهان در حین بحران بیآبی، مهاجران زیادی را حتی برای کار در همین صنایع به خود جذب کرده است. از همین رو است که در میانه کشمکشها بر سر آب میان استانهای اصفهان، یزد، چهارمحالوبختیاری و خوزستان از زبان مردم شهرهایی که بخشی از زایندهرود از آن سرچشمه میگیرد، میشنویم که چرا صنایع بزرگ فولاد و ذوبآهن جابهجا نمیشوند؟ مردم این شهرها میگویند اصفهانیها این صنایع را به جای دیگری انتقال دهند تا مشکل آب حل و زایندهرود جاری شود. در برابر آنها، پاسخ اصفهانیها این است که منافع این صنایع ملی است و بخش زیادی از سهامداران و حتی کارگران و کارمندان آن غیراصفهانی هستند، اما بیآبی و آلودگی آن برای اصفهان است. این مشکلات فقط یقه اصفهان را نگرفته است؛ سایر شهرهای مرکزی هم با مشکل بیآبی و اضافهبرداشت مواجه هستند. بحرانی که در دهههای آینده به یک خطر جدی برای ادامه زندگی در این شهرها منجر میشود. حالا بعضی کارشناسان محیط زیست صحبت از انتقال صنایع و حتی شهرها به نزدیکی دریا میکنند؛ طرحی که اما و اگرهای زیادی دارد و عده دیگری از کارشناسان محیط زیست با آن مخالفاند. اما آیا میشود صنایعی مانند فولاد مبارکه و ذوبآهن و کارخانههای شهرهای کمآب را به نزدیک دریا منتقل کرد؟ آیا میتوان در ایران هم شهرهایی مانند دوبی و ابوظبی ایجاد و جمعیت مرکز ایران را به آنها منتقل کرد؟
ساخت شهرهای بزرگ در جنوب کشور راهگشاست؟
یک کارشناس محیط زیست که معتقد است باید شهرهای بزرگی در جنوب ایران، در سواحل بلوچستان و هرمزگان ساخته شود، دراینباره، گفت: مرکز فلات ایران شامل استانهای تهران، اصفهان، سمنان، کرمان، قم، یزد و خراسان است و حدود 40 میلیون نفر را در خود جا داده، بیشتر صنایع در این منطقه مستقر شده و جمعیت زیادی را به خود جذب کرده است. این در حالی است که ظرفیت اکولوژیکی منطقه توان تحمل این بارگذاری را ندارد.
محسن موسویخوانساری ادامه داد: در این مناطق، منابع آب زیرزمینی استاتیک به نصف رسیده است و نمیتوان آینده خوبی برای این شهرها متصور شد. طبق پیشبینیها در یکی، دو دهه آینده این منطقه دچار خشکسالیهای شدید میشود و مهاجرتهای زیادی را از این شهرها شاهد خواهیم بود. انتقال آب از جنوب کشور هم نمیتواند راهگشای مشکل باشد؛ چراکه حجم بارگذاری صنعتی و جمعیتی بسیار زیاد است.
او با اشاره به منطقه مکران در کنار دریای عمان گفت: این منطقه، گزینه خوبی برای انتقال صنایع آببر از فلات مرکزی است. مطالعاتی در سال 1354 انجام و پیشنهاد شده است چندین میلیون نفر از مرکز به سواحل جنوبی منتقل شوند.
وی تأکید میکند: نکته مهم این است که بپذیریم در 10 سال آینده جمعیت باید از فلات مرکزی به سمت سواحل دریا در جنوب برود. در کشورهای حاشیه دریا، 60 تا 70 درصد اقتصاد به دریا وابسته است، اما این رقم در مورد ایران حدود یک درصد است و نشان میدهد ما از امکانات موجود استفاده نکردهایم.
موسوی پیشنهاد میدهد: در برنامه هفتم که در حال تدوین است، مطالعات برای ایجاد چند کلانشهر در ساحل عمان در نظر گرفته شود، بهطوری که هر کلانشهر در حدود چهار تا پنج میلیون جمعیت داشته باشد و از سال 1410 جمعیت و صنایع به این شهرها منتقل شوند. برای مثال اصفهان در حال حاضر حدود چهار میلیون جمعیت دارد و با طرحهای انتقال آب ممکن است در سالهای آینده جمعیت آن به شش میلیون نفر برسد، اما باید جمعیت خود را تا دو میلیون نفر کاهش بدهد. جمعیت تهران هم باید به نصف کاهش پیدا کند و همه اینها به شهرهایی در جنوب کشور منتقل شوند. دولت سیزدهم باید در فکر ساخت چندین فرودگاه، بندر و زیرساختهای مهم در سواحل مکران باشد.
او در پاسخ به این سؤال که این موضوع میتواند منجر به شیرینکردن آب دریا و آسیبهای محیطزیستی شود، گفت: آسیب آن در حد زیادی نیست. شوراب در فاصله 500 تا هزار کیلومتری از ساحل تخلیه میشود و کشورهای پیشرفته این چالشها را حل کردهاند. به هر حال هر فعالیت عمرانی مقداری آسیب به دنبال دارد. در فلات مرکزی شهرهای کشور بهشدت آسیبپذیرند و این شهرها خیلی سریع به بحران میرسند؛ چراکه به آبهای زیرزمینی وابستهاند و این آبها بهسرعت در حالا مصرف هستند. این کارشناس محیط زیست در پاسخ به اینکه چقدر این طرح مورد استقبال مردم واقع خواهد شد تا شهر محل زندگی خود را به مقصد جنوب کشور ترک کنند، گفت: باید دولت به آنها تفهیم کند که با این میزان انتقال آب مشکل حل نمیشود. مثلا اصفهان نیاز به سه میلیارد مترمکعب آب دارد و با انتقال صد میلیون مترمکعب مشکلی از بین نمیرود. در چنین شرایطی وضعیت شهر پایدار نیست. صنایع باید منتقل شوند تا به دنبال آن جمعیت هم از شهرهای مرکزی خارج شوند. صنایعی مانند فولاد مبارکه و ذوبآهن با پساب و... پایدار نمیمانند. باید مشوقهایی در نظر گرفته شود و کلانشهرهایی در سطح دوبی و ابوظبی ساخته شود.
موسوی تأکید کرد: دولت در این زمینه تاکنون ارادهای از خود نشان نداده است. در حالی که زمین در بسیاری از بخشها درگیر فرونشست و خاک هم در حال فرسایش است و باید بارگذاری جمعیتی و صنعتی را کاهش دهیم.
وی راهکار داد: «باید به صنایع بزرگ مهلت داده شود تا جابهجا شوند. در حال حاضر صنایعی مانند ذوبآهن تکنولوژی قدیمی دارند که باید بهروز شود. میتوان به آنها مهلت داد تا در 10 سال آینده تکنولوژی خود را در حین بهروزرسانی جابهجا کنند».
صحبت پایانی او این بود که در برنامه هفتم دولت باید آمادگی پیدا کند، مطالعه کند و ایده بدهد، نه اینکه از الان به ساختوساز بپردازد. موسوی باز هم شهر اصفهان را مثال میزند: «اصفهان ظرفیت جذب مهاجر دارد در حالی که این شهر باید به شهری گردشگری تبدیل شود. درآمدی که در حال حاضر از فولاد مبارکه در این شهر به دست میآید، با گردشگر قابل تأمین خواهد بود. در حال حاضر در مناطق خشک در کشور پتروشیمی احداث شده است، اینها باید همه به جنوب منتقل شوند».
ساخت شهرهای بزرگ در سواحل برای دریا مضر است
در مقابل نظرات موسویخوانساری، کارشناسان محیط زیست دیگری هستند که با انتقال جمعیت و ساخت شهرها در سواحل دریا موافق نیستند و آن را عاملی برای آسیب جدی به محیط زیست دریا میدانند.
رژان نظری یکی از آنهاست که به ساخت صنایع بیشمار در کشور هم نقد دارد: «چرا باید این تعداد صنایع کاشی در یزد ایجاد شود؟ چرا باید این همه کارخانه فولاد و ذوبآهن ایجاد شود؟ از ابتدا باید درست تصمیمگیری میشد».
او معتقد است در صورت انتقال صنایع به کنار دریا نباید کل جمعیت به آن مکان منتقل شود، بلکه دولت باید یک منطقه صنعتی مانند عسلویه بسازد، بهطوریکه نیاز به انتقال خانواده کارگران و شهرسازی نباشد.
او پیشنهاد دیگری هم دارد: «راهکار بهتر بهجای انتقال صنایع به جنوب کشور این است که با ایجاد امکانات در روستاها و شهرهای کوچک کاری کنیم که با مهاجرت معکوس جمعیت به زادگاه خود برگردد. باید از ظرفیتهای هر منطقه برای ایجاد اشتغال استفاده شود؛ بنا بر توانمندی هر منطقه میتوان در آن حتی کارخانههای متناسب با شرایط ایجاد کرد. در بلوچستان میتوان از سوزندوزی حمایت کرد. چرا نباید روی ترویج لباسها و هنر اقوام تمرکز کرد؟».
وی درباره امکانپذیربودن ساخت شهرهای بزرگ در جنوب کشور گفت: میتوان این شهرها را ایجاد کرد، اما آسیبهای پرخطری به محیط زیست وارد میکند. آبشیرینکنها اثرات مخربی بر دریا و موجوداتی که در آن زندگی میکنند مانند فیتوپلانکتونها دارند.
از این کارشناس محیط زیست پرسیدم آیا این آسیبها قابل کنترل است، پاسخ داد: ما چنین کنترلی تاکنون ندیدهایم. در نهایت دستکاری در نظام طبیعت آسیبزا خواهد بود و اثرات منفی آن به انسان هم خواهد رسید.
نظری به آسیبهای دیگری هم اشاره کرد: منازلی که در سواحل برای مردم ساخته میشود، باید مزایایی مانند قیمت مناسبتر و... داشته باشند تا مردم برای مهاجرت تشویق شوند.با این شرایط فرد خانهاش در زادگاه خود را حفظ و مهاجرت میکند، یعنی همچنان رفتوآمد و مصرف وجود دارد. علاوه بر آن تغییر کاربری اراضی در سواحل برای ایجاد منزل و شهر مشکلساز و غلط است. البته همانطور که گفتم اگر بهصورت بسیار محدود مانند عسلویه باشد، آسیب کمتری خواهد داشت اما اینکه جمعیت بهطور کلی به جنوب کشور سوق داده شود، احتمالا در نهایت خیلی هم موفق نخواهد بود.
جدا از مسئله محیط زیست در جابهجایی صنایع، موضوع دیگری هم مطرح است؛ اینکه چقدر صنایع کشور آمادگی و امکان انتقال را دارند؟ برای ایجاد صنایع سالها سرمایهگذاریهای هنگفتی انجام شده است. تغییر مکان این سازههای عظیم نیاز به سرمایهگذاری بزرگ دیگری دارد. صنایع بالادستی و پاییندستی هم گاه در اطراف هم شکل گرفتهاند. کارگران ماهر و غیرماهر و متخصصان در این کارخانهها مشغول به کار شدهاند و جابهجاکردن آنها کاری نیست که یکشبه و چندروزه امکانپذیر باشد.
یک عضو خانه صنعت، معدن و تجارت ایران درباره احداث شهرها در جنوب کشور و جابهجایی صنایع به «شرق» گفت: «چنین پروژههایی بسیار بزرگ و در سطح ملی است. در جابهجایی یک کارخانه مسائلی مانند نبود بافت جمعیتی و نیروی ماهری مطرح است که سالها در آن کارخانه رشد کرده است. این نیروها بهسادگی قابل انتقال نیستند. برای مثال اگر بخواهیم مکان کارخانه فولاد مبارکه را تغییر بدهیم، باید فکری هم برای صنایع پاییندستی مرتبط با آن و جابهجایی نیروها بکنیم که اینها کار سادهای نیست. صحبت درباره جابهجایی این صنایع آسان است اما در عمل و حتی روی کاغذ دشواریهای آن مشخص میشود».
آرمان خالقی ادامه داد: مکانیابی بسیاری از صنایع بزرگ اشتباه بوده است. اگر این صنایع در ابتدا در مکانی درست جانمایی میشد، نیروها هم در همانجا رشد میکردند و مشکلات امروزی ایجاد نمیشد اما اکنون چنین نقل و انتقال بزرگی هزینههای زیادی دارد.
او تغییر مکان شهرها و حتی صنایع را نیازمند پژوهشهای دقیق دانست: «باید بر روی احتمالات مطالعات دقیق صورت بگیرد، به این صورت که اگر آب را منتقل کنیم، چقدر هزینهبر است و اگر صنایع را جابهجا کنیم، چه هزینههایی به ما تحمیل خواهد شد و صرفه کدام بیشتر است. در چنین طرحی در هر دو صورت آب باید شیرین شود و این یک الزام است. اینها نیاز به طرحهای مطالعاتی در ابعاد مختلف بهویژه در مسائل زیستمحیطی دارد. بعد از این مطالعات مسئولان کشور میتوانند تصمیم صحیح را بگیرند».
خالقی گفت: درحالحاضر حتی آمایش سرزمین هم بهدرستی انجام نمیشود و باید بازنگریهایی در این زمینه صورت بگیرد. جابهجاکردن صنایع به این سادگی نیست که شما پیچ و مهره کارخانه را باز کنید و در جایی دیگر نصب کنید؛ احداث آنها سالهای سال طول کشیده است. بنابراین برای تغییر مکان باید آن را تخریب کنید و در جای دیگر دوباره بسازید که سرمایهگذاری بسیار هنگفتی نیاز دارد. بخشهای مستهلک نیز به لحاظ فنی و مهندسی صرفه اقتصادی برای جابهجایی ندارند. همه اینها باعث میشود چنین پروژهای بسیار بزرگ باشد. دولتها هم عمر کوتاهی دارند و فرض میشود که چهار سال بر سر کار هستند، پس به دنبال پروژههایی هستند که نهایتا چهار یا هشتساله تمام شود.
او به لزوم ایجاد استراتژی توسعه صنعتی اشاره میکند: «قرار بود یک استراتژی بلندمدت 20ساله تدوین شود با این مضمون که در کدام صنایع و در چه حوزههای، در چه مکانهایی نیاز به توسعه وجود دارد؟ در صورت تدوین این برنامه، مشخص میشود که کدام صنایع باید توسعه پیدا کنند، کدام منتقل شوند و حتی کدامیک بدون توسعه به کار خود ادامه بدهند اما این برنامه وجود ندارد و هنوز اولویتهای صنعتی خود را نمیدانیم».
این فعال صنعتی گفت: اگر قرار باشد صنایع به جنوب کشور منتقل شوند، باید طبق یک برنامه بدانیم که چطور قرار است نیروی مورد نیاز کارخانهها و تولید را فراهم کنیم، چطور به این افراد اسکان بدهیم و چطور زیرساختهای لازم را برای زندگی آنها بسازیم. باید دید چنین کاری برای کارخانه توجیه اقتصادی دارد یا خیر.
خالقی اذعان کرد: چنین پروژههایی بسیار عظیم و بلندپروازانه است و اراده عظیم و بودجه زیاد میخواهد تا کار در میان راه رها نشود. مگر ما در پروژه پارس جنوبی توانستهایم به اندازه قطر سرمایهگذاری کنیم؟ قطر شرکای خارجی آورده و در آنجا سرمایهگذاری زیادی کرده است و بیشتر از ما هم گاز برداشت میکند. با مسائل بینالمللی بزرگ و چالشهای اقتصادیای که کشور دارد، اجرای چنین طرحی برای من دور از ذهن به نظر میرسد.
نظر شما