سلامت نیوز:آخرین جملهای كه اكبر گفت پیش از خداحافظی، این بود: «هیچ كسی به فكر ما نبود، به فكر ما و كارتنخوابا.»راست هم میگفت. آنهایی كه ممنوعیت 14 روزه تردد 9 شب تا 4 صبح را برای تهران نوشتند و حضور ضروری در این ساعات ممنوع را به اجازه فرمانداری مشروط كردند و مهر جریمه 200 هزار تومانی برای هر حضور بیمجوز بالای توافقشان چسباندند، شرط میبندم حتی ثانیهای هم فكر نكردند كه در این دو هفته، تكلیف این همه مرد و زن كارتنخواب تهران چه میشود.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه اعتماد ، كارتنخواب، ماشین كه ندارد، موبایل هم كه ندارد، ساعت حیاتش هم كه خلاف همه آدمهاست، صبح میخوابد و شب بیدار است. پیش از این، اگر یك كارتنخواب، نیمهشب و در ساعت خواب و آرامش تهران، اوردوز میكرد، چاقو میخورد، اسهال میگرفت، گرسنه و یخزده و نیمهجان، گوشهای از این شهر بیرحم رها میشد یا بزرگترین خواستهاش این بود كه سنگینی بار بدبختیهایش را با شانه یك آدم غیر از خودش قسمت كند، یك نفر؛ یكی مثل خودش، پیش مواد فروش كمر خم میكرد یا به یك بقالی رو میانداخت كه با تلفن، به همیاران موسسات حمایت از بیخانمانها خبر بدهد.
همیاران «طلوع بینشانها» و «سیمای سبز رهایی» و «پایان كارتنخوابی»، شب زندهداریهای فراوان دارند بابت رساندن یك كارتنخواب رو به موت به بیمارستان، همدردی با یك كارتنخواب دست شسته از دنیا، نجات یك دختر فراری یا كودك بیپناه از دست متجاوزان كمین كرده در خیابانهای سرد و نامهربان تهران.
وقت همه این با خبر شدنها و به وقت رسیدنها هم، تاریكی شبهاست؛ ساعتهایی كه همه مردم، حتی همانها كه توافق ممنوعیت تردد شبانه از 9 شب تا 4 صبح را امضا كردند، در استراحتند. همان ساعتهاست كه بعضی كنجهای تهران، حتی آبرومندهایش، مدل نعل به نعلی میشود از جهنم برای هر انسان بیدفاع؛ چه زن، چه مرد، چه كودك، چه بزرگ.
حالا سه روز از اجرای طرح 14 روزه ممنوعیت تردد شبانه تا 4 بامداد گذشته و صاحبان موسسات حمایت از معتادان بیخانمان میگویند كه یا هنوز فرمانداری تهران، جوابی به درخواست مجوز ترددشان در ساعات ممنوع نداده، یا ناامید از كمك فرمانداری، ساعت فعالیتشان را تغییر دادهاند. تغییر ساعت فعالیت یك موسسه حمایت از كارتنخوابها یعنی چه؟ یعنی اینكه كارتنخواب؛ انسانی كه از فرط تنهایی و بیپناهی، در درد اعتیاد غرق شده، یك روز یا خودش تصمیم میگیرد در خانه را پشت سرش ببندد، یا خانواده تصمیم میگیرد در خانه را به رویش ببندد.
چندان فرقی هم نمیكند البته و این انسان، تنهاتر و بیپناهتر از همان زمانی كه در یك به اصطلاح «خانه» هم زندگی میكرد، حالا به كف خیابان پرتاب شده و تا بیاید و بفهمد چه بر سرش آمد و چه بر سرش آوردند، باید چراغ قوهای به دست گرفت و پیكر مچالهاش را، ته ماندهای از یك انسان را، مستاصل و با دستهای دراز شده برای سر ناخنی دوا یا شیشه و چاكر بیغرور و آبروباخته یك دود، كنج خرابهها جستوجو كرد. جستوجویش كرد و تكه نانی به دستش داد و بالاپوشی بر تنش پوشاند و جرعه آبی به گلویش ریخت تا از تنهایی و گرسنگی و سرما و تشنگی نمیرد.
وقت همه اینها، باید با ساعت ذهنی همان انسان از دست رفته كه در پیمانی مشترك انگار، لقب «كارتنخواب» برایش انتخاب كردیم، هماهنگ شود؛ بعد از تاریكی هوا. وقتی كه این مرد یا این زن در خود غرق شده، كیسهای انباشته از زباله به كول، بعد از كیلومترها راه رفتن در حاشیه خیابانهایی كه هیچ مهر و مهربانی با تن فرسوده او ندارد، سراسیمه خودش را میرساند كه زبالههایش را بفروشد و پولی بگیرد برای بقا و چه مایه شرمساری است كه دوام بقای یك انسان، با وزن زبالههایی كه بر كول كشیده، برابری كند.
روزگار كارتنخوابهای شهر ما همین است. كارتنخوابهای شهر ما، تا آخرین ساعات روز، لابهلای پسماندههای ما، دنبال اجزا و اشیایی برای دوام بقا میگردند تا در آخرین ساعات روز، ساعات بعد از تعطیلی ادارهها و ساعات بعد از تعطیلی مغازهها و ساعات خاموشی چراغ خانههای گرم و امن، در دنجترین گوشههای سرد و ناامن شهر، شوكران بقا را سر بكشند. اعمال ممنوعیت تردد شبانه در ساعاتی كه نبض زندگی در خرابههای شهر میتپد و شعر بقا، در اثنای بلعیدن دود دوا، زیر لب صدها انسان از یاد رفته زمزمه میشود، یعنی صدها انسان را، صدها از بیپناهترینهایشان را از فهرست «شهروندی» خط زدهایم...
. همیاران «طلوع بینشانها» و «سیمای سبز رهایی» و «پایان كارتنخوابی»، سالهاست كه علاوه بر قرار هفتگی برای توزیع شبانه 2000 و 3000 وعده غذای گرم بین صدها مرد و زن كارتنخواب در خرابههای خارج از حریم خوشرنگ «تهران»، در طول هفته هم به دفعات راهی كنجهای فراموش شده شهر میشوند تا به این همه مرد و زن غرق شده در تنهایی، یادآوری كنند كه میشود در اوج سیاهی، امید به كورسویی بست و با این امید، زنده ماند.
حالا، ممنوعیت تردد شبانه و سكوت مدیران شهر در مقابل درخواست یك مجوز ناقابل، دو هفته مجال این یادآوری را میگیرد و در پایان این دو هفته، چند انسان بیامید، دیگر در میان ما نخواهند بود؟ اكبر رجبی؛ مدیرعامل «طلوع بینشانها»، دو روز قبل، درخواستی برای فرمانداری تهران فرستاده، همانطور كه گفته بودند. مثل همه كسانی كه باید برای تردد ضروری در ساعات منع تردد شبانه مجوز میگرفتند، او هم مثل یك شهروند خوب، درخواستی فرستاده تا فرمانداری تهران با تردد همیارانش در خیابانهای جنوب شهر و برای كمك به انسانهایی كه در چشم خیلیها، آبلههای دست و پاگیر شدهاند و بلای خواب و ترفیع، موافقت كند.
اكبر میگوید كه فرمانداری، تا عصر دیروز، هیچ جوابی به این درخواست نداده. عصر دیروز، اكبر در حال حساب و كتاب برای هزینه و تعداد وعدههای غذای امروز بود. امشب، سهشنبهشب، اكبر و همیارانش باید 2000 ظرف غذای گرم به كارتنخوابهای پناه گرفته در خرابههای خلازیر و فرحزاد و خاوران و شوش و اتوبان آزادگان برسانند.
«اگه جوابی از فرمانداری نیاد، ناچاریم ساعت 6 بعدازظهر بریم برای پخش غذا. ولی این رسمش نبود. ما چیز زیادی نخواستیم. 10 تا مجوز خواستیم برای 10 تا وانت كه غذا ببریم. حتی برای همیارامون مجوز نخواستیم. حتی گفتیم اشكالی نداره اگه همیارا كه با ماشین خودشون میان، 200 هزار تومن جریمه بشن چون باید حرف دولت رو گوش كنیم و قانونشكنی نكنیم.
گفتیم فقط یه مجوز به ما بدین كه غذای گرم رو با وانت آرمدار موسسه برسونیم به دست كارتنخوابا، به دست بچههایی كه حالا پناه بردن به بیابونا و به جاهایی كه خیلی وقتا ما هم نمیتونیم پیداشون كنیم و مدتهاست كه هر هفته، هر گروه پخش غذا، از هر مسیر، 40 تا یا 50 تا غذا برمیگردونه چون تعداد كارتنخوابا كمتر شده یا بیشتر از قبل، خودشون رو قایم میكنن. این رسمش نیست.
ما باید شبا توی خیابونا باشیم. من باید شبا به مراكزمون سر بزنم و ببینم بچههام؛ اون بچه 2سالهای كه از كارتنخوابی نجاتش دادم، اون بچه 4 سالهای كه از كارتنخوابی نجاتش دادم، مشكلی و كم و كسری نداشته باشن. باید توی این سرما، برای اون زن و مرد كارتنخواب پتو و لباس گرم ببرم كه تا صبح بتونن دووم بیارن. باید شبا توی خیابون بگردم كه بتونم به اون كارتنخوابی كه میخواد خودش رو از اینی كه هست، تغییر بده، كمك كنم و دستش رو بگیرم و حالا من مجوز تردد ندارم و این رسمش نیست.
میدونی به چی فكر میكنم؟ اینكه هیچ كسی به فكر ما نبود، به فكر ما و كارتنخوابا.»حبیب بهرامی؛ مدیرعامل موسسه كاهش آسیب «سیمای سبز رهایی»، سالهاست كه در ساعات پایانی دوشنبهها، با گروهی از بهبودیافتگان همراه میشود و بین كارتنخوابهای منطقه شوش و باغ آذری و محلاتی از جنوب و جنوب غرب تهران، غذای گرم پخش میكند. بعدازظهر دوشنبه، میگفت گروه، تصمیم گرفته حوالی عصر، پخش غذا را شروع كند كه تا قبل از ساعت 8 شب، كار تمام شده باشد.
«چارهای نداریم جز اینكه ساعت پخش رو تغییر بدیم. تصمیم گروه بر این شده كه به محض تاریك شدن هوا، غذا رو پخش كنیم. البته گرمخونههای تهران فعال شده و بچهها حتی اگه به غذای ما هم نرسن، میتونن برن گرمخونه. ما نگران شهرستانهای اطراف تهران هستیم كه هیچ چیزی ندارن. پاكدشت، ورامین، لواسانات، كهریزك، باقرآباد، پردیس، قلعه حسن خان، پیشوا، شهریار، یا گرمخونه و سرپناه برای كارتنخواب ندارن، یا اگه گرمخونهای ایجاد شده، هنوز فعال نیست. ما نگران كارتنخوابای این مناطق هستیم كه به هیچ چیزی دسترسی ندارن و حالا به خاطر محدودیت ساعت تردد شبانه، ما هم نمیتونیم كمكی به دستشون برسونیم.
شما نمیتونین از كارتنخواب ساكن در ورامین یا پردیس انتظار داشته باشین محل زندگی خودش رو تغییر بده و مثلا به میدون شوش بیاد تا از گرمخونه استفاده كنه اونم فقط به دلیل اینكه در ورامین یا پردیس، گرمخونهای وجود نداره یا اگه هست، فعال نیست. ما نگران این بچهها هستیم كه به هیچ امكان غذایی و اقامتی در این سرما دسترسی ندارن و تعدادشون هم اصلا كم نیست.»
مهر ماه سال 94، علی حیدری وقتی اولین یخچال غذا برای كارتنخوابها را در ضلع شمال غربی میدان شوش افتتاح كرد، امیدوار بود به اینكه در آیندهای نه چندان دور و به واسطه خدمات پیشگیرانهای كه برنامهریزی كرده بود، هیچ مرد و زنی در تهران، كارتنخواب نخواهد شد.
دیروز، وقتی خاطره افتتاح یخچال غذا در میدان شوش را یادآوری كردم، تعریف كرد كه ظرف 7 سال گذشته و تا 4 روز قبل هم، هر جور بوده، روزی یك وعده غذای گرم به دست كارتنخوابهایی كه سراغ موسسهاش آمدهاند رسانده اما، از اول برج، هر طور حساب كرده، وقتی هیچ نقطه مهاری روی افسار طویل تورم و گرانی، پیدا نكرده، بعد از 7 سال، برنامه توزیع روزانه غذای گرم را به یك نوبت در هفته محدود كرده و چون به تأسی از تجربههای پیشین، هیچ امیدی به دستگیری از طرف فرمانداری نداشته، ساعت پخش غذا را هم محدود كرده است.
مدیرعامل موسسه «پایان كارتنخوابی» میگوید كه روال 7 ساله این موسسه این بوده كه از صبح، مراحل پخت 1000 وعده غذا شروع شود و حوالی ساعت 11 و كمی پیش از نیمه شب، غذای گرم به دست كارتنخوابهای جنوب تهران برسد ولی حالا و با محدودیتی كه برای تردد شبانه ایجاد شده، ناچارند پخش غذا را تا اول غروب تمام كنند كه گرفتار جریمه 200 هزار تومانی نشوند.
به فرمانداری درخواست مجوز ندادین؟ « هر 3 ماه یكبار، بابت ورود به طرح ترافیك، 5 میلیون تومن جریمه میدیم. دولت حتی طرح ترافیك به ما نمیده. زمانی كه روزانه 1000 عدد نون در موسسه پخته میشد، بارها درخواست دادیم كه یك نوبت آرد دولتی به ما بدن و موافقت نكردن. چرا و با چه امیدی باید درخواست مجوز میدادیم؟ تردد چه كسی واجبتر از ماست كه باید هر شب به پاتوقای كارتنخوابا سركشی كنیم و خیلی وقتا تا اوایل صبح توی خیابونا هستیم كه پیدا كردن سرپناه برای ده جور كارتنخواب و دختر فراری بیپناه رو پیگیری كنیم؟
واقعا ساعت 5 بعدازظهر، ساعت توزیع غذا برای كارتنخوابه؟ ما كه میدونیم كه كارتنخواب، ساعت 5 بعدازظهر داره كار میكنه، به قول شما، داره زباله جمع میكنه، اصلا ساعت 5 بعدازظهر، كدوم كارتنخواب توی پاتوق یا همون بیغوله محل زندگیشه كه از دست ما غذا یا پتو یا لباس گرم یا حتی یه چسب زخم بگیره؟ خیلی ساده بهتون بگم، ما توی این دو هفته، با این محدودیت تردد، با این جریمه 200 هزار تومنی، هیچ كاری نمیتونیم انجام بدیم، هیچ كاری. با این محدودیت ساعتی، خیلی از بچههای كارتنخواب توی این دو هفته از همهچیز محروم میشن، از همهچیز.»
اكبر رجبی: « ما چیز زیادی نخواستیم. 10 تا مجوز خواستیم برای 10 تا وانت كه غذا ببریم. حتی برای همیارامون مجوز نخواستیم. حتی گفتیم اشكالی نداره اگه همیارا كه با ماشین خودشون میان، 200 هزار تومن جریمه بشن چون باید حرف دولت رو گوش كنیم و قانونشكنی نكنیم. » حبیب بهرامی:« ما نگران شهرستانهای اطراف تهران هستیم كه هیچ چیزی ندارن.
پاكدشت، ورامین، لواسانات، كهریزك، باقرآباد، پردیس، قلعه حسن خان، پیشوا، شهریار، یا گرمخونه و سرپناه برای كارتنخواب ندارن، یا اگه گرمخونهای ایجاد شده، هنوز فعال نیست.» علی حیدری: «تردد چه كسی واجبتر از ماست كه باید هر شب به پاتوقای كارتنخوابا سركشی كنیم و خیلی وقتا تا اوایل صبح توی خیابونا هستیم كه پیدا كردن سرپناه برای ده جور كارتنخواب و دختر فراری بیپناه رو پیگیری كنیم؟ واقعا ساعت 5 بعدازظهر، ساعت توزیع غذا برای كارتنخوابه؟»
نظر شما