سلامت نیوز: زنها، به همراه کودکان، سالمندان و بیماران، از آسیب پذیرترین گروه های اجتماعی شمرده می شوند، کسانی که همیشه در جنگها، تنش های سیاسی، تلاطم اقتصادی، ناراحتی های خانوادگی و هر وضعیت بی ثباتی، بیشتر از دیگر گروه ها سالم، جوان، مرد و بالغ آسیب می بینند.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از خبرآنلاین، امروز (روز جمعه) مصادف با ۲۵ نوامبر، روز جهانی منع خشونت علیه زنان است. روزی که نهادهای بین المللی برای یادآوری زشتی خشونت علیه زنان در همه اشکال آن، انتخاب کردند.
زنها، به همراه کودکان، سالمندان و بیماران، از آسیب پذیرترین گروه های اجتماعی شمرده می شوند، کسانی که همیشه در جنگها، تنش های سیاسی، تلاطم اقتصادی، ناراحتی های خانوادگی و هر وضعیت بی ثباتی، بیشتر از دیگر گروه ها سالم، جوان، مرد و بالغ آسیب می بینند.
خشونت علیه زنان، تنها منحصر به روزگار ما نیست. از دیرباز، اولین گروه هایی که در معرض آسیب ناشی از قحطی، جنگ و رسوم جوامع بدوی بودند، زنان شمرده می شدند. آنها در جنگها به غنیمت گرفته میشدند، در برخی جوامع، پس از مرگ شوهر، مجبور بودند همراه او زنده زنده سوزانده شوند و هنگام قحطی و مشکلات اقتصادی ناشی از آن، بیشتر از مردان، قربانی گرسنگی می شدند.
جامعه جهانی برای یادآوری اینکه نباید خشونت علیه زنان ادامه پیدا کند، روز ۲۵ نوامبر یعنی امروز را به عنوان روز جهانی منع خشونت علیه زنان برگزیده است.
۲۵ نوامبر، مرگ سه خواهر سیاسی
ولی در عرصه جهانی، اجامع برای منع خشونت علیه زنان در یک بستر سیاسی شکل گرفت. در ۲۵ نوامبر سال ۱۹۶۰ سه خواهر اهل جمهوری دومینیکن با نام خواهران "میرابل" پس از ماه ها شکنجه، سرانجام توسط سازمان امنیت ارتش این کشور به قتل رسیدند. جرم این سه خواهر، شرکت در فعالیت های سیاسی علیه رژیم دیکتاتوری حاکم بر دومینیکن بود. ۲۱ سال بعد یعنی سال ۱۹۸۱ در همایشی که در بوگوتا پایتخت کشور کلمبیا که با شرکت مدافعان حقوق زنان در آمریکای لاتین و منطقه کارائیب تشکیل شد، پیشنهاد شد روز قتل خواهران میرابل به عنوان روز منع خشونت علیه زنان نامگذاری شود. هدف از این اقدام آن بود تا افکار عمومی جهانیان بیش از پیش به نهی از خشونت از زنان سوق یابد. سازمان ملل متحد نیز در سال ۱۹۹۹ این روز را به رسمیت شناخت و در تاریخ مناسبت های این سازمان گنجاند تا از این طریق همه ساله توجه دولت ها و مردم جهان به این موضوع بسیار مهم مورد تاکید قرار گیرد.
در راستای همین تصمیم، یک سال بعد، شورای امنیت سازمان ملل سال ۲۰۰۰ قطعنامه ی ۱۳۲۵ را به تصویب رساند که عنوان آن بود: ”زنان، صلح و امنیت”. محورهای اصلی این قطعنامه به پیشگیری مناقشات و خصومت ها در درون و در میان کشورها، تامین مشارکت زنان در حیات سیاسی و اجتماعی و نیز ممانعت از اعمال خشونت علیه آنها مربوط می شوند. این قطعنامه مبنایی است برای آن که خشونت های گوناگون علیه زنان بدون مجازات نمانند و عاملان آنها به پای میز محاکمه کشیده شوند.
خشونت علیه زنان فقط سیاسی نیست
عادی ترین تصویری که درایران از زنان خشونت دیده، یا زنان قربانی خشونت به ذهن ما می آید، زنی است که توسط شوهرش، مورد ضرب و جرح قرار گرفته، ولی این همه ماجرا نیست. همانطور که خشونتهای سیاسی علیه زنان، همه قصه نیست، زنان در همه جای دنیا مورد خشونت قرار می گیرند. عادی ترین شکل خشونت علیه زنان، تبعیض علیه آنهاست. تبعیض ناروایی که باعث عقب ماندگی تاریخی آنها در حوزه های مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و حتی خانوادگی می شود.
نمونه بارز تبعیض علیه زنان که مصداق بارز خشونت است را این روزها می توان در مسایل اقتصادی و اشتغال دید. این که سازمانهای دولتی در استخدامهای خود، عنوان می کنند نیاز به کارمند مرد دارند یا بخش خصوصی، تمایل چندانی برای استخدام زنان در رده های کارشناسی و مدیریتی ندارد و زنان را برای مشاغل فرودست با دستمزدهای اندک از جمله منشی گری و نظایر آن می خواهد، نمونه بارزی از خشونت علیه زنان است.
با وجودی که در ماههای اخیر و پس از فراخوان دستگاه های دولتی به استخدام، رئیس جمهور حسن روحانی تصمیم گرفت به تبعیض علیه زنان در اشتغال پایان دهد و دستور داد تمام فرصتهای اشتغال بدون تبعیض جنسیتی در دسترس همه قرار گیرد، با این وجود در مرحله گزینش و استخدام عملی داوطلبان، باز هم مشاهده می شود زنان شانس کمتری برای ورود به مشاغل دارای رتبه های بالا دارند. دلیل آن هم مسایلی مانند احتمال ازدواج، مخالفت شوهربا کارکردن زنان، بارداری، زایمان، دوره شیردهی و پس از آن عنوان می کنند.
یکی از زنان داوطلب کار در بخش خصوصی در این باره می گوید: زمان مصاحبه صادقانه به مدیری که مصاحبه را بر عهده داشت، اعلام کردم باردار هستم و او به راحتی، من را در مصاحبه رد کرد. پس از آن شنیدم این سئوال به صورت معمول در مصاحبه استخدامی زنان پرسیده می شود: آیا باردار هستید یا تعهد می دهید باردار نشوید!؟
در مقیاس جهانی، شاخص مشارکت اقتصادی زنان نسبت به مردان در ایران بسیار نامناسب است. گزارش جهانی شکاف جنسیتی که از سوی مجمع جهانی اقتصاد در سال ۲۰۱۷ منتشر شده نشان میدهد در مشارکت اقتصادی زنان، رتبه ایران در بین سایر کشورهای جهان، ۱۴۰ بوده است. رتبه ایران در مشارکت زنان در بازار ۱۴۳ و از لحاظ رتبه ایران در درآمد زنان، ۱۴۱ بوده است. شاید بتوان رتبه ۹۹ (برای شاخص دستمزد برابر زن و مرد) و رتبه ۱۰۳ برای جایگاه مدیریتی و مقامات ارشد زنان را برای ایران دستاورد به شمار آورد، ولی باید اذعان کرد رتبه ۱۰۰ داشتن در بین کشورهای جهان، نکته افتخار آمیزی نیست.
همچنین در سال ۱۳۹۶ مرکز آمار ایران، نرخ بیکاری زنان تحصیل کرده را ۳۴ و نیم درصد اعلام کرد در حالی که این شاخص در بین مردان تحصیل کرده تنها ۱۲.۸درصد بود.
خشونت سیستماتیک علیه زنان
در ایران یکی از مشکلات معمول جامعه زنان، خشونت نهادینه شده و سیستماتیک علیه آنها از سطح خانواده تا بالاترین سطوح اجتماعی است. به طور مثال، در خانواده هایی با تربیت سنتی تر، پسرها در تحصیل نسبت به فرزندان دختر خانواده، اولویت دارند. یعنی پدر یا سرپرست خانواده ترجیح می دهد فرصتهای تحصیل و هزینه های معمول را در اختیار پسرها قرار دهد و با این استدلال که "دختر، فردا زن مرد دیگری می شوند" امکانات تحصیل را به پسرها اختصاص می دهد.
باورهای فرهنگی این چنینی، نوعی خشونت سیستماتیک علیه زنان است. متاسفانه باورهای فرهنگی این چنینی، در شکل جدید آن، بعضا صورت قانون به خود گرفته و ملهم از برخی آموزه های گذشته، در قانون هم رسوب کرده اند. به عنوان مثال، انتخاب محل سکونت، مجوز اشتغال، حتی مجوز بیرون رفتن از منزل زن متاهل در اختیار همسر اوست. قانون مدنی در این باره عنوان کرده است: ریاست خانواده با مرد است. اکنون این سئوال پیش می آید که آیا اعمال ریاست مردها در خانواده، منجر به تبعیض و در نهایت خشونت علیه زنان نخواهد شد؟ آیا همه روسای خانواده ها دارای این بینش هستند که همسران آنها، امانتی الهی در دست آنها هستند و نباید با خشونت، تبعیض و ناراحتی در امانت، خیانت کرد؟ ناگفته پیداست خشونتهایی که در زیر بامهای شهر علیه زنان صورت می گیرد بسیار بیشتر از مواردی است که زنها، کارد به استخوان خود می بینند و در دادگاه ها یا نزد والدین خود، اعتراض به خشونت شوهرانشان می کنند. خشونتهای که در قالب ایجاد محدودیت، توهین های کلامی، بی اعتنایی، رابطه خارج از اخلاق شوهر با دیگران، نپرداختن هزینه های اقتصادی زندگی و در شدیدترین وجه آن، خشونت های فیزیکی، ضرب و جرح و حتی قتل بروز می یابد.
متاسفانه در اخبار حوادث به صورت مکرر خبرهایی درباره خشونتهای خانگی علیه زنان دیده می شود که شدیدترین وجه آن، به فساد کشاندن زنان از سوی شوهران، قتل و حتی مثله کردن اجساد است. در یکی از پرونده های تاسف برانگیز در شرق تهران، شوهری که با همسر خود اختلاف داشت، پس از به قتل رساندن پدر و مادر همسر خود، اقدام به قتل دو دختر نوجوان خود کرد با این استدلال که: آنها هم مانند مادرشان، زندگی مرد دیگری را سیاه می کنند!
در پرونده تاسف بار دیگری، مرد خانواده، پس از قتل فجیع همسر خود با ۱۸ ضربه چاقو، فرزند دختر یکسال و نیمه را هم کاردآجین می کند با این استدلال که "دختر نباید بدون مادر بزرگ شود!"
برخی حقوقدانان، خشونت سیتماتیک علیه زنان را به این اشکال بسیار خشن و بارز، محدود نکرده اند، بلکه حتی اجبار زنان بالغ به رعایت حجاب در محدوده عمومی جامعه را نیز مصداقی از این موضوع قلمداد کرده اند که نقطه تعارض میان باورهای جدید و اسناد بین المللی با آموزه های سنتی و دینی است.
ازاین رو باید گفت مسئله خشونت علیه زنان، مسئله ساده ای نیست. در آموزه های دینی ما، حضرت پیامبر عظیم الشان اسلام زمانی دعوت جهانی خود را بر مردم آشکار کرد که قبایل بادیه نشین عرب از فرط جهالت، دختران خود را زنده به گور می کردند با این استدلال که دخترها، در جنگ های پیش رو، نصیب مردان دشمن می شوند و نام ما را به ننگ آلوده می کنند. پیامبر اکرم در آن شرایط خشونت بار، فرزند دختر خود را به صدر نشاند و قدر نهاد تا الگویی برای منع خشونت علیه زنان باشد. آنطور که پیامبر اکرم، فرزند دختر خود، حضرت فاطمه الزهرا(س) را قدردان بود، شیعیان نیز آن حضرت را به عنوان ریشه شجره طیبه امامت قدر نهادند.
با این پیشینه تاریخی، باز هم می بینیم برخی آموزه های سنتی، بر شکل های مختلف تبعیض علیه زنان اصرار دارند که شاید بتوان موادی از قانون مدنی که اختیارات شوهر در ریاست بر خانواده را بر پایه حکومت بر زن قرار داده، از جمله شکل های مختلف خشونت دانست.
خشونت پنهان علیه زنان
خشونت، تنها ضرب و شتم زنان یا اعمال رفتارهای تبعیض آمیز درباره آنها نیست. بلکه خشونت، اشکال بسیار مختلف و متنوعی دارد. برخی از خشونتها، بسیار پنهان و غیرقابل شناسایی اند که درباره زنان، این خشونتها دارای آثار عمیق مخرب بر شخصیت، روان و ذهن آنهاست.
به عنوان مثال مسئله "طلاق عاطفی" در خانواده ها، یکی از اصلی ترین خشونتهای پنهان علیه زنان است که نمود بسیار اندکی در جامعه دارد. طلاق عاطفی، حالتی است که زن و شوهر به صورت فیزیکی در کنار همدیگر، زیر یک سقف زندگی می کنند، احیانا با همدیگر همسفره هم می شوند ولی احساس مشترک بین آنها نیست و رفتار زناشویی آنها به شکل "هم خانگی" تغییر کرده است.
در این شرایط، جامعه برای مردان، تسهیلات بسیار بیشتری قائل شده که نمونه آن را می توان در "ازدواج موقت" مشاهده کرد ولی برای زنان، تنها راهکاری که برای خروج از این وضعیت پیش بینی شده، مراجعه به مشاور، قاضی و در نهایت، درخواست طلاق است! به این موضوع در ادبیات آسیب شناسی، نابرابری جنسیتی گفته می شود که طبق گزارش جهانی سال ۲۰۱۷ مجمع جهانی اقتصاد، شاخص شکاف جنسیتی یا همان نابرابری جنسیتی در کشورهای منطقه، بسیار وضعیت نامناسبی دارد.
طبق اعلام مجمع جهانی اقتصاد، شاخص شکاف و نابرابری جنسیتی در ایران، ۵۸۳/۰ است که رتبه ایران را در جهان به ۱۴۰ تنزل داده است. این عدد نمایانگر آن است که برابری جنسیتی زنان با مردان، تقریبا نسبت نیم به یک را دارد. یعنی زنان ۵۰ درصد مردان دارای برابری جنسیتی هستند.
شکل های بسیار متعدد دیگری از خشونت پنهان علیه زنان در جامعه وجود دارد. بدگویی کردن پشت سر یک زن، نسبت ناروای غیراخلاقی به او دادن، خرجی ندادن به زن خانواده، دروغ گفتن و حتی چشم چرانی، نمونه های دیگری از خشونت پنهان علیه زنان است که متاسفانه به وفور در جامعه وجود دارد ولی نمود و بروز چندانی ندارد.
شاید ۲۵ نوامبر که امسال مصادف با میلاد حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی (ص) بود، یک بار دیگر به ما یادآوری کند پیشوای ما، همسر مکرمه اش حضرت خدیجه کبری (س) را قدر می نهاد و هرگز با او با خشونت و بی احترامی رفتار نکرد، دخترش حضرت فاطمه زهرا(س) را بر صدر می نشاند و قدر می نهاد تا به جهانیان اثبات کند خشونت علیه زنان، کاری غیر انسانی و ضد اخلاقی است.
نظر شما