سلامت نیوز:کیفیت آموزش در مقطع ابتدایی امروز یکی از اصلیترین دغدغههای والدینی است که فرزندانشان در مدارس دولتی درس میخوانند.
به گزارش سلامت نیوز، ایران نوشت: تعداد زیاد شاگردان کلاسها که گاهی به بیش از 40 نفر در یک کلاس میرسد و نبود و کمبود معلمان کارکشته باعث شده بسیاری از والدین این حس را تجربه کنند که بچههایشان با کم سوادی رشد میکنند. حتماً شما هم در مکالمات روزمره زیاد شنیدهاید که نسلهای قبلی به نسل فعلی درباره کیفیت آموزشی زمان خودشان فخر میفروشند.
موضوعی که البته این روزها درلابه لای گفتوگوهای مسئولان آموزشی هم به چشم میآید و حالا رضوان حکیمزاده معاون دوره ابتدایی وزارت آموزش و پرورش بر آن تأکید میکند و بر این باوراست مشکلات وزارتخانه خیلی زیاد و چندلایه است. مقطع ابتدایی مهمترین و انسانسازترین مقطع آموزشی است و ما به راحتی نمیتوانیم چشممان را بر مشکلات این مقطع ببندیم. «حکیم زاده» این روزها سخت مشغول رایزنی برای حل مشکلاتی است که به دانشآموزان ابتدایی ضربه میزند. سوای کیفیت پایین آموزش در این مقطع و کمبود نیروی انسانی، در گفتوگو با «ایران»، از مشکل دیگری به نام مدارس برند یا صاحبنام نیز اسم میبرد. او که هیچ اعتقادی به مدرسههای تیزهوشان ندارد بر این باور است که جداسازی دانشآموزان لطمه بسیار بزرگی به دانشآموز و خانوادهاش میزند. آگاهی از مشکلات ریز و درشتی که این معاونت با آنها روبهرو است برای همه خانوادههایی که فرزندی در مقطع ابتدایی دارند روشنیبخش و برای دست اندرکاران امور آموزشی ضروری است.
کتابهای درسی دانشآموزان در دوره ابتدایی بسیار سخت است و بچهها هر روز درگیر مشقهای سنگین هستند. حجم کتابهای درسی به قدری بالاست که خانوادهها میگویند ما اصلاً نمیتوانیم این مباحث را به دانشآموزانمان درس بدهیم. یعنی دانشآموزان دوره ابتدایی وقتی وارد مدرسه میشوند از دنیای کودکیشان فاصله میگیرند و فقط مشق مینویسند. نظر شما در این باره چیست و آیا شما به معلمها گفته اید که این دانشآموزان باید کودکی کنند و کمتر درس و مشق داشته باشند؟
درباره محتوا و حجم کتابهای درسی، دفتر پژوهش و تألیف کتب درسی تصمیمگیری میکند. ما به طور مستقیم درباره کتابهای درسی برنامهریزی نمیکنیم.هرچند با جلساتی که داریم نقطه نظرهایمان را به همکارانمان منتقل میکنیم. با این همه درباره حجم کتابهای درسی فقط نمیتوان با دیدن تعداد صفحات یک کتاب قضاوت کرد که آیا حجم کتاب درسی بالا است یا خیر. این موضوع بستگی دارد که ما چه تعداد مفاهیم را میخواهیم به کودکان آموزش دهیم و اینکه چه اندازه آموزش این مفاهیم متناسب با سن دانشآموزان است. به عبارتی باید به این موضوع توجه کنیم که مفاهیمی که آموزش میدهیم در سنی که دانشآموزان قرار دارند مناسب است؟ آیا دانشآموزان میتوانند این موضوعات را درک کنند و یاد بگیرند؟
این موضوعات نیاز به کار پژوهشی دارد. ما خودمان هم در دفترمان این موضوع را پیگیری میکنیم و از صاحبنظران هم دعوت میکنیم تا در این باره اظهار نظر کنند. البته نقطه نظراتی هم به دستمان رسیده و خودمان هم به نتایجی دست پیدا کرده ا یم که آنها را در قالب نامه به سازمان پژوهشهای کتابهای درسی فرستادیم. با این حال من میخواهم بگویم مسأله درگیر بودن بچهها یا مشق زیاد نوشتن خیلی تقصیر کتابهای درسی نیست. اگر کتابهای درسی کشورهای دیگر را هم ببینیم ممکن است آنها هم کتاب هایشان حجیم باشد، اما محور اصلی کتاب نیست، کتاب به عنوان یک منبع یادگیری در اختیار معلم است تا برنامههای خودش را جلو ببرد. اتفاقی که در نظام آموزشی ما میافتد این است که آن متن اصل میشود و اینکه دانشآموز آن متن را به خاطر بسپارد مبنای کار معلم میشود. این اشکال باید برطرف شود.
برنامه شما چه بوده برای اینکه این اشکال را برطرف کنید؟
هماکنون طرح کارآمدی معلمان را پیگیری میکنیم که معلم مبنا را بر کتاب نگذارد. خوشبختانه در دوره ابتدایی چون ارزشیابی ما کیفی و توصیفی است خیلی دغدغه این موضوع را نداریم. دو مسأله، این موضوع را در مدارس ما به تأخیر میاندازد. اول همان بحث آماده بودن معلمان در مدارس است. اکثریت معلمان زحمت میکشند، اما همین معلمها در یک کلاس درس با 40 یا 50 دانشآموز مواجه هستند. شما فکر کنید که یک نفر هر روز با 40 دانشآموز روبهرو میشود و این تراکم جمعیت دانشآموزی را در یک مدرسه عادی با یک مدرسه خاص مقایسه کنید. در حال حاضر تعداد دانشآموزان استعدادهای درخشانمان کاهش پیدا کرده است. این درحالیست که تعداد مدارس این دانشآموزان کاهش پیدا نکرده است.
یعنی ما در مدارس استعدادهای درخشان فقط 15 دانشآموز در یک کلاس داریم. مدرسهای که گنجایش 400دانشآموز دارد را ما با 100 دانشآموز پر کردهایم.از طرف دیگر برخی مدارس ما در دوره ابتدایی بسیار پر تراکم است. این مشکل، توانایی را از معلمی که حتی توانمند است خواهد گرفت. موضوع دیگر این است که چون ما از قبل برنامهریزی لازم را برای نیروی انسانی در دوره ابتدایی نداشتیم از معلمانی برای این دوره استفاده کردیم که از مقطع متوسطه آمده بودند. همین تصمیمهای مقطعی و کوتاه مدتی که برای دوره ابتدایی گرفته شده موجب شد که دانشآموزان در دوره ابتدایی با مشکلاتی روبهرو شوند. ما 11 هزار معلم برای این دوره نیاز داشتیم که از کادر غیرآموزشی جذب کردیم. میدانید همین موضوع چه لطمهای به دانشآموزان وارد کرد.چه کسی باید پاسخگوی این موضوعات باشد. مسأله دیگر لایحهای است که در مجلس در حال تصویب است. اینکه حق التدریسها جذب آموزش و پرورش شوند، ما باید ببینیم آیا با حل کردن مشکل این معلمان چه اتفاقی برای دوره ابتدایی رقم میزنیم.
این معلمهایی که جذب میشوند همه وارد دوره ابتدایی میشوند؟
بله. چون جبر و حسابان که قرار نیست درس بدهند. علاوه بر این ما کمبود معلم در این دوره داریم. ما باید بدانیم هر معلمی که میتواند خواندن و نوشتن یاد دهد معلم خوبی برای دوره ابتدایی نیست. شخصیت کودکان، رشد متوازن دانشآموزان ابتدایی و حتی یادگیری مهارتهای اولیه زندگی کودکان بر عهده معلمی شاخص است.
شما نسبت به این طرح که در مجلس مطرح شده است اعتراضی نکردید؟
در نامهای که به وزیر داشتم، نظرم را اعلام کردم. همچنین در شورای معاونان این موضوع رامطرح کردم. البته به برخی از نمایندگان مجلس هم گفتم که جذب این چنینی معلم به ضرر کشور و مدرسه است.امیدوارم شرایط استخدام این عزیزان حل شود اما نه به قیمت اینکه دوره ابتدایی را نادیده بگیریم. میبینید این بحثی که شما به درستی مطرح کردید که چرا دانشآموزان دوره ابتدایی فقط مشق مینویسند، دلایل مختلفی دارد. نکته دیگر و مهمترین موضوع انتظارات والدین ما است. والدین ما امروز نگرششان به دانشآموزان این است که بچهها باید آرزوهایشان را برآورده کنند. از نظر والدین وقتی بچه وارد مدرسه میشود دیگر بازی کردن و تفریح کردن حق او نیست. خانوادهها با هم مسابقه میدهند تا دانشآموزانشان در کلاسهای مختلف شرکت کنند و بیشتر درگیر درس و کلاس شوند. خودم از مدیران مدرسه شنیدم که اگر دانشآموزان تکالیفشان را در مدرسه انجام دهند والدین اعتراض میکنند که چرا بچه هایشان مشق ندارند؟ ما باید یک تغییر نگرش در والدین ایجاد کنیم. این موضوع آفت مدرسهها است.
شما به توانمندی معلمان اشاره کردید. در این باره چه برنامههایی را اجرا کردید؟
علاوه بر برنامههای معمولی که از قبل بوده است طرح «معلم توانمند» را آغاز کردیم که قرار است در سه استان کشور به شکل آزمایشی انجام شود. طرح کارآمد مبنایش بر شناسایی و اعلام نیاز است که از سوی معلمان و مدیر مدرسه انجام میشود. در این طرح ما یک چارچوبی را با توجه به صلاحیتهای حرفهای یک معلم دوره ابتدایی مشخص کردهایم. در این طرح معلمان مشکلات خودشان را در کلاس درس مینویسند و به مدیر مدرسه اعلام میکنند. مدیر مدرسه هم بر اساس طرحی که ما داریم مسائل را برطرف میکند.
این توانمندسازی میتواند آمار مردودی این دوره را کم کند؟ چرا طبق آمار وزارت آموزش و پرورش بیشترین آمار مردودیها مربوط به دوره ابتدایی است؟
این را قبول ندارم که مردودیها در دوره ابتدایی بالاست. آن هم دلایلی دارد که توضیح میدهم. در ارزشیابی کیفی و توصیفی درست است که نمره نمیدهیم اما بدون اینکه استانداردهای لازم را کسب کرده باشند به دوره بعدی نمیروند. اگر یک دانشآموزی نتوانست حداقل مهارتها را یاد بگیرد خوب این دانشآموز نیاز به تلاش بیشتر دارد و باید پایه را تکرار کند. تکرار پایه به نفع خودش است.
تعدادی از این دانشآموزان جزو دانشآموزان دیرآموز هستند که خانواده و معلم در دوره ابتدایی این موضوع را متوجه میشوند. متأسفانه در نظام آموزشی ما دانشآموزانی که با سرعت کمتری یاد میگیرند در کلاسهای عادی هستند و دانشآموزانی که با سرعت بیشتری یاد میگیرند به مدرسه تیزهوشان میروند. ما این دو گروه دانشآموزان را از هم جدا کردیم. اتفاقی که در مدارس ما میافتد این است که بسیاری از دانشآموزان عادی و دیرآموز هستند. طبق مصوباتی هم که در آموزش و پرورش وجود دارد هر دانشآموز دیرآموزی که در مدرسه وجود دارد از جهت تراکم معادل سه دانشآموز حساب میشود که معلم فرصت داشته باشد وقت برای دانشآموز دیرآموز بگذارد. این قانون در همه مدارس رعایت نمیشود. در برخی از کلاسها بیشتر از سه دانشآموز دیرآموز وجود دارد و معلم برای آموزش به آنها و دیگر دانشآموزان دچار مشکل میشود. اکثریت بچههایی که نمیتوانند از پایهها به خوبی عبور کنند، جزو همین دانشآموزان دیرآموز هستند که ما سعی کردیم با همکاری سازمان دانشآموزان استثنایی این مشکل را حل کنیم تا خلأهای یادگیری را برطرف کنیم.
در دوره پیش دبستانی مگر غربالگری نمیشوند؟
می شوند، اما بچهها باید یاد بگیرند در کنار کسانی قرار بگیرند که محرومیت دارند و بدانند که چگونه به همنوعان خود کمک کنند.
اما این موضوع نیاز به زیرساختهایی دارد که گویا در مدارس ما مهیا نیست.
بله درست است. اما باید روی این موضوع کار کنیم. ما پیشنهاد کردیم که غربالگری را در آغاز 5 سالگی قرار دهیم. اگر هر چه زودتر این کار انجام شود ما میتوانیم اقدامات مناسب بسیاری برای دانشآموزان انجام دهیم و زمانی که دانشآموز به کلاس اول میرسد میتواند با سرعت خوبی مفاهیم را فرا بگیرد. الان بحث غربالگری در پیش دبستانی انجام میشود اما خب این سراسری نیست. همه دانشآموزان کشور که به پیش دبستانی نمیروند. ما پایه اول را اساس غربالگری قرار دادهایم که در این دوره هم دیر است. اگر غربالگری زودتر انجام شود میتوانیم از افت تحصیلی و مردودی جلوگیری کنیم.
خانم حکیمزاده، اساساً دلیل حذف نمره در دوره ابتدایی و ارزشیابی توصیفی در کارنامه دانشآموزان ابتدایی چه بود؟
در بسیاری از کشورها اساس آموزش کودکان یادگیری است و اصلاً نمره مطرح نیست. نمره، دانشآموز را به یک رقابت کور وادار میکند. اما متأسفانه ما در اجرای ارزشیابی توصیفی بسترهای لازم را فراهم نکردهایم. آموزشهای لازم را به معلمان ندادهایم و نگرشهای لازم را در خانوادهها ایجاد نکردهایم. این موضوعات از جمله نقاط ضعف اجرای ارزشیابی توصیفی است.همچنین مشکل بعدی آزمون تیزهوشان و نمونه مردمی است که در پایه هفتم برگزار میشود. این آزمون یک پیامی به خانوادهها میدهد که درست است شما در مدارستان کیفی و توصیفی کار میکنید اما بچهها برای اینکه وارد آن مدارس شوند باید تست یاد بگیرند که تمام فرایند تعلیم و تربیت را تحت الشعاع قرار میدهد.
چه موقع قرار است آزمونهای مدارس برند جمع شود؟
با توجه به درخواستهایی که ما داشتیم کارگروهی را آقای وزیر مشخص کردند تا به این موضوع رسیدگی کند. ما اعلام کردیم کلاً این مدارس ظلم بسیاری را در حق هفت میلیون دانشآموز میکنند و تشکیل این مدارس بر خلاف سند تحول بنیادین است. وزیر هم دستور دادند کارگروهی تشکیل شود تا راهکارهای این موضوع بررسی شود. هفته پیش جلسهای با این کارگروه داشتیم و در آنجا تأکید کردیم که اگر قرار است آزمونی در مدارس خاص داشته باشیم در متوسطه دوم برگزار شود. نباید به خاطر 100 هزار دانشآموز سرنوشت 7 میلیون دانشآموز را تحت الشعاع قرار دهیم. این موضوع خانوادهها را درگیر کرده و در آخرهم سودش به جیب مؤسسات آزاد میرود.
در نشستی اعلام کردید دیدن مدیران مدارس خاص از دیدن رؤسای دانشگاههای برتر سختتر است .چطور میتوانید با این مدیران خاص کنار بیایید؟
ما در شورای نظارت سازمان مشارکتها و مدارس غیردولتی حضور داریم و آنجا مطرح کردیم از نظر قانونی همه مدارس باید از جهت رویکردهای تربیتی با معاونتهای آموزشی هماهنگ باشند. این را باید به رسمیت بشناسند و تقاضا کردیم که سازو کارهایی اتخاذ شود که رویکردهای تربیتی ما اجرا شود. یکی از بزرگترین آسیبهای روحی و روانی که این مدارس به بچهها میزنند این است که در بدو ورود به مدرسه که دانشآموز 6 ساله است مصاحبهای از او میگیرند. کار دیگر این مدارس آن است که دانشآموزانی را که از هرجهت مرفه هستند و میتوانند شهریه بپردازند جذب میکنند. همچنین در مدارس خاص برنامههای آموزشی چند سال برای دانشآموزان اجرا میشود، وقتی دانشآموز مقطع ابتدایی را پشت سر گذاشت برای ورود به پایه بعدی دوباره آزمون برگزار میکنند.
یک عده که نمرات لازم را به دست نمیآورند از مدرسه جدا میشوند و جایگزین آنها را به اسم جذب بین پایه و بین دوره از بین دانشآموزان دیگر میگیرند. کسی نیست از آنها سؤال کند که این دانشآموزان که تحت آموزش شما بودند به چه حقی آنها را از قطار آموزش خودتان پیاده کردید. برخی از دانشآموزان افسرده و گوشه گیر میشوند. چرا که فکر میکنند استعداد لازم را برای ماندن در این مدارس نداشتند. در صورتی که این درست نیست و خلاف اصل پرورش است.
برخی از دانشآموزان مدارس خاص وقتی با رتبههای خوب وارد دانشگاه میشوند برای آینده بهتر مهاجرت میکنند. در حقیقت این مدارس به گونهای در مهاجرت دانشآموزان هم سهیم است.
بله خیلی از دانشآموزان خاص وارد دانشگاه که میشوند مهاجرت میکنند. چون احساس تعلق در اینها به خوبی شکل نگرفته است.چون فکر میکنند که از بقیه خاصتر هستند. این یعنی ما باید در برنامه هایمان بازنگری کنیم.
این روزها موضوع محرومیت از تحصیل دختران مطرح است و هر روز در شبکههای اجتماعی ابعاد مختلفش را میخوانیم. آیا برای از بین بردن محرومیت دختران از تحصیل برنامهای دارید؟
در طرح ضربتی مناطق محروم که در 4 استان اجرا میشود دختران را به مدرسه برگرداندیم، برای همین مدارس عشایر را برای دختران افزایش دادهایم. با توجه به شرایطی که در استانها داریم عواملی را که موجب محرومیت از تحصیل میشوند شناسایی میکنیم. ببینید بر اساس تحقیقات ما در برخی از جاها به علت تعصباتی که وجود دارد اجازه حضور دختران را در مدارس نمیدهند. ما کاری که کردیم معلم خانم را در این مناطق زیاد کردیم. هم اکنون بسیاری از معلمان ما در مناطق محروم و مناطق صعبالعبور در حال خدمت هستند. با این حال آموزش و پرورش به تنهایی نمیتواند این پدیده را کنترل کند. قطعاً حمایت همه دستگاهها را میطلبد. باید قوانین بازدارندهای داشته باشیم که اجازه ازدواج کودکان را ندهد. ما که نهاد قانونگذار نیستیم. نمایندگان مجلس شورای اسلامی و فراکسیون زنان مجلس باید فکری در این باره داشته باشند.صدا و سیما به جای تبلیغ کلاسهای کنکور باید در این زمینه فرهنگسازی کند.
نظر شما