حدود 15 سال پیش بر پایه یک همکاری بین المللی پروژه حمایت از یوزپلنگ راه اندازی شد، پروژه‌ای که براساس آن متوجه شوند در ایران یوزپلنگ وجود دارد و اگر هست در کدام مناطق و با چه تراکمی زیست می‌کند.

جمعیت یوزپلنگ‌ها تنها 20 قلاده تخمین زده می‌شود

سلامت نیوز: از حدود 15 سال پیش بر پایه یک همکاری بین المللی پروژه حمایت از یوزپلنگ راه اندازی شد، پروژه‌ای که براساس آن متوجه شوند در ایران یوزپلنگ وجود دارد و اگر هست در کدام مناطق و با چه تراکمی زیست می‌کند.

به گزارش سلامت نیوز، فرهیختگان نوشت: هرچند مسئولان این پروژه از آن احساس رضایت می کنند و در بیان آمار هر بار احساس شعف و شادمانی دارند اما آنچه در عمل رخ داده است سبب شده بسیاری از فعالان و دوستداران محیط زیست از وضعیت یوزپلنگ ها احساس نگرانی کنند. آنچه در ادامه می آید مصاحبه  با کتایون جهانگیری مستندساز حیات وحش و از فعالان محیط زیست است:


 شما مستندسازی هستید که به بحث محیط‌زیست علاقه وافری دارید. در این خصوص موضوعاتی را دنبال کرده‌اید که می‌توان به یوزپلنگ اشاره کرد. چه شد که علاقه‌مند شدید درخصوص این گونه که با خطر انقراض مواجه است، تحقیق کنید؟

سال 1393 قصد داشتم روی فیلمی کار کنم که شخصیت اصلی آن یوز بود. در واقع از زاویه دید یک یوز به تخریب‌ها و تهدیدهای محیط‌زیستی نگاه می‌کردیم که خب گفتند درباره یوز فیلم زیاد ساخته شده است و دیگر نیازی نیست. این فیلم ساخته نشد اما تحقیقاتم باعث شد اطلاعات ارزشمندی درباره یوزها پیدا کنم و امروز که پرونده یوز به حسن راه افتادن «کمپین یوز تا ابد» روی میز بسیاری قرار گرفته و حساسیت همگانی را برانگیخته، می‌توانم با دید بازتر و آگاهانه‌تری وارد این بحث شوم. هومن جوکار مدیر پروژه بین‌المللی حفاظت از یوزپلنگ آسیایی از افرادی بود که مرا در تحقیقاتم یاری کرد. آشنایی با این پروژه باعث شد از نزدیک شاهد اقدامات انجام شده برای این گونه نادر باشم اما خطاهای بزرگی در حفاظت از یوز ایرانی صورت گرفته؛ هرچند این خطاها محدود به این حوزه نیستند و به جرات می‌گویم آزمون حفاظت از گونه یوزپلنگ ایرانی، ناکارآمدی و ضعف سیستم مدیریتی و تخصصی را آشکار کرد که دهه‌هاست با اشتباهاتش سکاندار توسعه در کشور بوده است.

چه شد که حفاظت از یوزپلنگ‌ها مهم شد؟

پروژه حفاظت از یوز حدود 15 سال پیش بر پایه یک همکاری بین‌المللی راه‌اندازی شد. متولیان پروژه متوجه کمبود اطلاعات شدند. آنها مطمئن نبودند که آیا اساسا در ایران یوزپلنگ وجود دارد و اگر هست در کدام مناطق و با چه تراکمی زیست می‌کند. تا اواسط دهه 80، عملا در ایران بحث تخمین آماری جمعیت‌ها براساس روش‌های علمی وجود نداشت و مبنای آمارگیری براساس مشاهدات دیداری صرف قرار داشت. تا پیش از انقلاب گمان می‌رفت بین 300 تا 400 یوزپلنگ در مناطق مختلف زندگی می‌کنند. اولین بار در سال 1386، با همکاری یک تیم بین‌المللی، آمارگیری از یوزپلنگ‌ها با روش گردنبندگذاری و بعدها با «کمرا تراپ» یا همان دوربین‌های تله‌ای آغاز شد. آن زمان منطقه بافق که امروز خالی از یوزپلنگ شده است، یکی از مناطق مستعد بود که از سه سالِ قبل از آن، مشاهده این گربه‌سان در این منطقه و اطراف آن (نایبندان و دره انجیر) قابل توجه بود. از سوی دیگر دو گزینه مناسب دسترسی آسان به امکانات برای تیم‌ها و نزدیکی به شهر بافق، را در خود داشت. تحقیقات به‌منظور یافتن نیازهای زیستی یوزپلنگ‌ها، محدوده‌های جابه‌جایی و نیز دلایلِ آن آغاز شد. با وجود به دست آمدن چند نقشه از وضعیت حرکت یوزپلنگ‌ها، این گردنبندگذاری به دلیل تغییر در مدیریت سازمان حفاظت محیط‌زیست و خود پروژه به سرانجام مطلوب نرسید؛ هر‌چند تجربه‌ای ارزشمند بود. از دو یوزپلنگ گردنبندگذاری شده یکی به دست پلنگ در دامنه سیاه‌کوه کشته و دیگری هم ناپدید شد. یکی از نکات مثبت این پایش، شناسایی کوه براری در میانه بافق و رفسنجان بود. جایی خارج از مناطق حفاظت‌شده که هیچ‌کدام از کارشناسان محیط‌زیست باور نداشتند که یوزپلنگ‌ها به آن سمت بروند اما ظاهرا جمعیت انبوه خرگوش‌های اطراف باغ‌های پسته، این جانور را به آن سمت کشانده بود. با هماهنگی ادارات حفاظت محیط‌زیست این مناطق، این کوه هم در حوزه گشت‌زنی و حفاظت قرار گرفت.

چه خطراتی یوزپلنگ‌ها را تهدید می‌کند؟

تحقیقات پروژه یوزپلنگ نشان داد یکی از مسائل مهم در حفظ امنیت این گربه‌سان و افزایش جمعیت‌شان، امنیت طعمه‌های این حیوانات است. نحوه برخورد انسان‌ها با حیوانات و ایجاد فضای ناامن به‌ویژه با حضور شکارچیان در مناطق سبب کاهش جمعیت یوزها شده. بهتر است بگویم در ایران یک نوع انسان‌هراسی در حیوانات دیده می‌شود. یکی از مخاطرات جدی و اساسی برای حیات وحش، فشارهای انسانی است. به‌طور مثال شاید به نظر بیاید که وجود یک معدن در حوزه استحفاظی یا داخل خود زیستگاه، به تنهایی خطر جدی به حساب نمی‌آید اما مسائل تابع آن مشکل اصلی به حساب می‌آیند از جمله آلودگی‌های شیمیایی و صوتی، رفت و آمدهای ناشی از باز شدن منطقه، کارکنانی که شاید نحوه نگرش و عملکرد درستی نسبت به حفظ حیات وحش ندارند و نیز ورود افراد متفرقه که بعضا به‌منظور شکار و تفریح، منطقه را به مخاطره می‌اندازند و از ارزش زیستی آن می‌کاهند.

متاسفانه آیتم‌های لازم برای حفاظت زیستگاه‌ها را از دست داده‌ایم. تاکید می‌کنم حضور انسان به هر شکل و شیوه، ارزش زیستی زیستگاه‌ها را از بین می‌برد و متاسفانه تقریبا زیستگاه سالم و بکر در ایران وجود ندارد و باز هم متاسفانه سیاست‌های سازمان حفاظت محیط‌زیست در ریاست جدید موجب نگرانی تمام دوستداران محیط‌زیست شده است. باز هم تکرار می‌کنم، ما نگران وضعیت محیط‌زیست کشور هستیم. همه‌چیز را با پول نمی‌شود جبران کرد.

در ادامه باید بگویم که زمانی یک‌سوم زیستگاه‌های کشور در حوزه زیستی یوزپلنگ‌ها قرار داشت. یوز یک گونه پرچم به حساب می‌آید یعنی در هرم زیستی در راس هرم قرار دارد. حفظ حیات چرخه‌های اکولوژیک زیستگاه‌ها، به گونه‌های پرچم وابسته است. یوز یک شاخص است به این معنی که وقتی یوز از چرخه حذف می‌شود، چرخه اکولوژیک دچار قطع شده و سیر قهقرایی طی می‌کند. مدیران پروژه بین‌المللی حفاظت از یوزپلنگ آسیایی معتقد هستند که برای حفاظت یوز به صورت مستقیم نمی‌توانند کاری انجام دهند بلکه با برطرف کردن نقص حفاظتی مناطق قادر به حفاظت از یوز خواهند بود. بنابراین کاری که دنبال کردند براساس این باور بود. به‌طور مثال بیمه کردن محیط‌‌بان‌های این مناطق و خانواده‌هایشان، فرهنگ‌سازی در مناطق تحت پوشش و آشنا کردن مردم با اهمیت حفاظت از یوزپلنگ، دوربین‌گذاری و انجام کارهای پژوهشی. در سال 94 سازمان حفاظت محیط‌زیست مجاب شد که بودجه‌ای اختصاصی برای حفاظت یوزپلنگ در نظر بگیرد. اما یوزها نه‌فقط افزایش نیافتند بلکه به‌شدت از تعدادشان کاسته شد.

با آنکه در ظاهر اقداماتی انجام شده اما چرا جمعیت یوزپلنگ‌ها افزایش نیافته است؟

زیستگاه‌های ما فاقد مولفه‌های زیستی و اکولوژیکی برای ادامه حیات اکوسیستم خود هستند. گرچه خشکسالی از عوامل مهم تخریب بسیاری از اکوسیستم‌ها به‌ویژه طی سال‌های اخیر بوده است اما عوامل انسانی به‌طور مستقیم اصلی‌ترین دلیل انقراض گونه‌های جانوری و گیاهی و در راس آن یوزپلنگ‌ها هستند.  

آمارها نشان می‌دهند تصادفات جاده‌ای از مهم‌ترین عوامل مرگ‌ومیر یوزپلنگ‌ها بوده‌اند. از سال 83 تا 95، حدود 15 یوزپلنگ در جاده‌هایی که زیستگاه‌های حیات وحش را چندتکه کرده است، کشته شدند. هشت یوز در استان یزد و هفت یوز در پارک ملی توران و در محور تهران-مشهد، یک نر و 6 ماده. متاسفانه نه‌فقط کریدورهای طبیعی زیستگاه‌ها توسط شهرها، روستاها و شهرک‌های صنعتی از بین رفته‌اند، بلکه جاده‌های اتصالی بین آنها، قتلگاه جانورانی شده است که زمانی در یک زیستگاه یکدست زندگی می‌کردند و بدتر از آن در ساخت هیچ‌کدام از جاده‌ها، تمهیدات لازم برای گذر حیوانات در نظر گرفته نشده است.

وقتی تعداد تلفات جاده‌ای را با جمعیت کوچک و شکننده یوزپلنگ‌ها مقایسه می‌کنیم، متوجه خواهیم شد که سهل‌انگاری در ایمن‌سازی جاده‌ها چه خسارت عظیمی به ثروت‌های ملی ما وارد کرده است. در سال 1393، در کل زیستگاه‌ها، تنها 50 قلاده یوز از جلوی دوربین‌ها رد شدند و براساس اظهارات مدیران پروژه بین‌المللی حفاظت از یوزپلنگ آسیایی، تنها چیزی که درخصوص تعداد یوزپلنگ‌های موجود می‌توان گفت، این است که حداقل چند یوزپلنگ از جلوی دوربین‌ها رد شده‌اند. قریب به یقین می‌توان گفت که آمار 50قلاده این گربه‌سان در سال 96، با توجه به تخمین آماری از جمعیت یوزپلنگ‌های موجود در سال 93 و تعداد این جانور از دست رفته که از آن مطلع شده‌ایم و نیز کاهش شدید مشاهده و ثبت یوزپلنگ در مناطق زیستی، با واقعیت همخوانی ندارد و آنچه از منابع مختلف در اختیار من قرار گرفته است، در حال حاضر می‌توانیم به تخمین جمعیتی حدود 20 قلاده یوزپلنگ امیدوار باشیم.

ما در حالی یوزپلنگ‌ها را از دست داده‌ایم که امکان جلوگیری از کشته شدن آنها را داشتیم اما هرگز اقدامات مثمرثمری صورت نگرفت. جاده‌ها ایمن‌سازی نشدند در حالی که در همان زمان هزینه برای ساخت جاده‌هایی پرداخت می‌شد که ضرورت وجودی‌شان در حد چند رای بیشتر برای فلان نماینده بود.

امید بود که با توجه به سوانح رخ داده، کار ایمن‌سازی جاده‌ها تسریع شود. براساس اعلام رسمی، هزینه ایمن‌سازی 12 کیلومتر از جاده تهران-مشهد که بیشترین آمار تصادفات یوزپلنگ در آن رخ داده است، تنها حدود یک میلیارد تومان است. عبدالحمید نژادصفوی، مدیرکل راه و ترابری استان سمنان وعده داده که این جاده‌ها طی سه سال آتی ایمن‌سازی خواهند شد! متاسفم که مجبورم بگویم که هنوز ضرورت‌ها و اولویت‌ها برای مدیران شناسایی نشده‌اند و مبحثی به نام فوریت در دروس مدیریتی کشور ما جایی ندارد. جاده‌ها ایمن نشده‌اند اما جلسات متعدد وقت‌گیر و بی‌حاصل زیادی به بهانه تحقیق و تعامل و کارشناسی و هزاران بهانه دیگر برگزار شد که تنها منتج به نصب چند تابلو و بنر هشدار و چراغ چشمک‌زن شد. انعقاد قرارداد با پیمانکاران بی‌تعهد که آنها هم با ضرورت و فوریت چنین مساله‌ای ناآشنا هستند و در حالی که این جلسات بی‌پایان ادامه دارند، یوزپلنگ‌ها قربانی تصادفات می‌شوند و همچنان منتظریم بلکه یک کمپین مردمی بتواند به یاری این گربه‌سان برود.  این حق ماست که در چنین برهه پرمخاطره‌ای، برای حفظ یوزپلنگ ایرانی که میلیون‌ها دلار هزینه‌های بین‌المللی را به خود جذب کرده است، از مسئولان امر چه رئیس سازمان حفاظت محیط‌زیست و معاونان و مشاورانش تا رئیس‌جمهور و وزیر راه و مدیر پروژه یوزپلنگ و دیگر افراد سوال کنیم و جواب بخواهیم. هر چند هیچ جوابی پاسخگوی خسارتی که به ملت ایران وارد شده، نیست و حداقل کاری که می‌توانند انجام دهند این است که به جای حرف و بهانه به سرعت وارد عمل شوند.

یکی از موضوعاتی که طی ماه‌های اخیر سر و صدای بسیاری کرده است، بحث خرید آغل‌های منطقه توران است. چه شد که این موضوع در رسانه‌ها بحث‌برانگیز شد؟

اتحادیه بین‌المللی حفاظت از محیط‌زیست (IUCN) به پروژه بین‌المللی حفاظت از یوزپلنگ آسیایی مبلغ 350 میلیون تومان برای خرید آغل‌های منطقه توران و خروج دام‌ها از منطقه که خطر بالقوه دیگر برای یوزپلنگ‌ها به شمار می‌آیند، پرداخت کرد اما عملا تا به امروز اقدامی صورت نگرفت. البته اینجا جا دارد که مسئولان منابع طبیعی هم به‌طور جدی جوابی برای این معضل بیابند که واقعیت چیست.

آنچه بیشتر تا این زمان مطرح شده، عدم توافق دامداران با نرخ پیشنهادی است و از سوی دیگر صحبت بر سر این است که اساسا تلاش جدی برای خرید آغل‌ها صورت نگرفته است. البته به نظر می‌آید فرض دوم نزدیک‌تر به یقین باشد چراکه اولا شاهد حضور گسترده دامداران در یک زیستگاه مهم و در یک منطقه به اصطلاح حفاظت‌شده هستیم که به شکل‌های مختلف، امنیت زیستی منطقه را چه برای یوزپلنگ‌ها و چه سایر گونه‌ها به خطر انداخته و دوم اینکه همیشه شاهد برخورد جدی مسئولان در خروج روستاییان از زمین‌ها و خانه‌هایشان در سایر پروژه‌ها بوده و هستیم اما چنین همتی را درخصوص حفاظت از یوزپلنگ‌ها شاهد نبوده‌ایم. همین اواخر خبری خواندم درخصوص روستای میرارکلا مازندران که به خاطر سد لفور، روستاییان به اجبار زمین‌هایشان را فروختند. بنابراین خرید آغل‌های توران به‌عنوان یک پروژه ملی کاملا در توان و قدرت مسئولان بوده و هست. این اهمال‌کاری‌ها بیشتر به ما می‌فهماند که مساله یوز فاقد ارزش بوده و هست و اگر فشارهای مردمی و کمک‌های بین‌المللی نبود همین 20قلاده یوزپلنگ باقی‌مانده هم وجود نداشتند.

مشکل اینجاست که در سه دوره متوالی ریاست‌جمهوری‌ها، خواسته‌های مردم تنها زمانی مورد توجه بوده و ابزار فشار برای پیشبرد پروژه یا تصویب طرحی قرار می‌گرفته که با منافع سازمان‌ها و خواسته‌های مدیران همسو بوده است و در غیر این صورت به راحتی در میان برنامه‌های دیگر گم می‌شدند و باز هم متاسفانه در تمام این سال‌ها شاهد هزینه‌های گزاف برای اموری بودیم که خسارات هنگفتی به کشور و به‌ویژه محیط‌زیست وارد کرده است که نمونه بارز آن سد گتوند است. اگر این هزینه‌ها صرف پروژه‌های زیست‌محیطی همانند حفاظت یوزپلنگ ایرانی می‌شد، چه‌بسا ما نه‌فقط امروز آمار قابل توجهی یوزپلنگ داشتیم بلکه راه جدیدی برای کسب درآمد ایجاد کرده بودیم اما امروز نه این را داریم و نه آن و باز هم در انتظار هستیم تا بلکه سرانجام تصمیمی گرفته شود تا این اندک تعداد یوزپلنگ باقیمانده را از دست ندهیم.

حرف آخر؟

البته به شخصه معتقدم در حال حاضر بحث یافتن مقصر در درجه اول اهمیت قرار ندارد اما مهم است که افرادی که تاکنون نتوانستند کاری انجام دهند، دیگر متصدی این امر نباشند. شاید بازنگری در روند این پروژه بتواند الگویی از اشتباهات در اختیارمان بگذارد و به ما بیاموزد که دیگر راه‌های رفته را نرویم و افراد آزموده را نیازماییم. فراموش نکنیم محیط‌زیست ایران در لبه پرتگاه است، برای نجات آن فرصت بسیار ناچیزی در اختیار داریم که نباید صرف همایش و نمایش شود. هزینه‌ها باید برای حفاظت صرف شوند و متخصصان دلسوز واقعی باید برای انجام امور دعوت به همکاری شوند. یوز نه‌تنها گونه پرچم برای محیط‌زیست ایران است بلکه پرچمی است که اگر پایین کشیده شود ما بازنده اشتباهات‌مان خواهیم بود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha