درد مزمن، یک فرآیند بیماری پیچیده است که محققان تازه شروع به درک محرک های آن کرده اند .این موضوع اخیراً به عنوان یک وضعیت پزشکی به خودی خود شناخته شده است. اما زندگی با درد مزمن چه احساسی دارد؟

 بدن و مغز چگونه با درد مزمن مقابله می کنند؟

به گزارش سلامت نیوز به نقل از مدیکال نیوز تودی دردناک، کسل کننده، جویدن، سوزان، تیز، تیراندازی، سوراخ کردن… اینها تنها برخی از کلماتی است که مردم برای توصیف درد خود استفاده می کنند.

درد مزمن دردی طولانی مدت است که فراتر از دوره بهبودی معمول باقی می ماند یا همراه با یک بیماری مزمن سلامتی مانند آرتریت رخ می دهد. درد مزمن ممکن است گاهی باشد و یا نباشد یا همیشگی باشد. ممکن است افراد را تا حدی تحت تاثیر قرار دهد که نتوانند کار کنند، به درستی غذا بخورند، در فعالیت بدنی شرکت کنند یا از زندگی لذت ببرند.

تصور کنید هر روز بیدار میشوید و باید باید این وضعیت را تحمل کنید تا کی؟نمیدانید!این درد به آرامی انرژی ذهنی و فیزیکی شما را در پس‌زمینه تخلیه کند.

این واقعیتِ بسیاری از افرادی است که با درد مزمن سروکار دارند. بعضی روزها ممکن است عالی باشند، بعضی روزها بد. نشانه ها ممکن است همیشه قابل مشاهده نباشند و ممکن است نبردی درونی باشد که در پشت دندان قروچه و لبخندهای اجباری پنهان شده است.

اما درد چگونه مزمن می شود؟


درد مزمن اولیه و ثانویه

درد مزمن اغلب ممکن است صرفاً به عنوان نشانه ای از یک مشکل بزرگتر یا به دلیل اینکه خطر مرگ همراه ندارد جدی گرفته نشود. با این حال، بار درد مزمن تنها فردی نیست، بلکه اجتماعی نیز هست.

مطالعات منبع معتبر نشان می دهد که افراد مبتلا به درد مزمن ممکن است در انجام زندگی روزمره و انجام فعالیت ها مشکل داشته باشند و همچنین سلامت کلی ضعیف تری داشته باشند. افراد مبتلا به درد مزمن ممکن است مجبور باشند با ناامنی شغلی یا بیکاری دست و پنجه نرم کنند.

طبق گزارش سازمان جهانی بهداشت (WHO)، درد مزمن در حال حاضر به دو دسته تقسیم می شود: درد مزمن اولیه و درد مزمن ثانویه.

بر اساس این طبقه بندی، درد اولیه به دردی اطلاق می شود که ناشی از شرایط پزشکی دیگری نیست یا قابل توضیح نیست. برخی از نمونه ها ممکن است فیبرومیالژیا یا کمردرد اولیه مزمن باشد.

فیبرومیالژیا وضعیتی است که از فردی به فرد دیگر متفاوت است، اما یک وضعیت درد گسترده است که حداقل 4 تا 5 ناحیه بدن را تحت تاثیر قرار می دهد و حداقل 3 ماه طول می کشد، اما معمولا بیشتر طول می کشد. دکتر گایت توضیح داد که هیچ دلیل دیگری برای درد یافت نشده است و بنابراین میتواند یک نوع درد مزمن اولیه است.

از سوی دیگر، درد ثانویه ثانویه یا ناشی از یک بیماری زمینه ای است. آرتریت، سرطان یا درد ناشی از کولیت اولسراتیو در این چتر قرار می گیرد.

یک تجربه شخصی از درد مزمن

«درد مزمن من از حدود 10 سالگی شروع شد .از آن زمان تا کنون درد مزمن بخشی از زندگی من بوده است.»

جوئل اکنون 38 سال دارد و چند دهه است که با دردهای مزمن زندگی می کند.

اولین تجربه من با درد زمانی بود که لگنم درد گرفتم. مثل یک احساس سوزش بود که پیشرفت می کرد. هرچه بیشتر از مفصل استفاده می‌کردم بدتر می‌شد، به جایی می‌رسید که به نوعی تحرک خود را از دست می‌دادم.»

این همان نقطه ای بود که او تصمیم گرفت کمک بخواهد.

او می‌گوید: «من همیشه آن را به‌عنوان سر و صدا توصیف کرده‌ام، زیرا در روزهایی که این درد شدید است، توانایی من برای جذب اطلاعات دیگر، برخورد با چندین چیز در یک زمان، از بین رفته است.

«حالا با شرایط امروزم زندگی می‌کنم، فکر می‌کنم مهم‌ترین نکته در مورد تجربه درد مزمن موضوع متغیر بودن آن است. گاهی می توانم پیاده روی کنم گاهی میتوانم کمی بدوم و دوچرخه سواری کنم اما هفته بعدش ممکن است دوباره آن درد مزمن برگردد و با چوب زیر بغل باید راه بروم .دچار سفتی صبحگاهی زیادی می شوم و این درد توانایی من را برای انجام کارها محدود می کند.

انتقال از درد حاد به مزمن


دانشمندان دریافته‌اند که در زمینه مزمن شدن درد حاد، گیرنده گیرنده Toll 4 Trusted Source (TLR4) میتواند یک عامل کنترل کننده باشد.

شما با این گیرنده ها متولد شده اید، لازم نیست آن را تقویت کنید.گیرنده ها میتوانند سیستم ایمنی مرکزی را برای حالت های تشدید درد آماده کنند. در پاسخ به محرک‌های مضر، عوامل استرس‌زا یا آسیب بافتی، به‌ویژه در میکروبیوم یا دستگاه گوارش، بدن شروع به ترشح محصولاتی از سلول‌های التهابی می‌کند.

وقتی این اتفاق می‌افتد، این محصولاتی که از بدن ما آزاد می‌شوند می‌توانند گیرنده‌ها را فعال کنند.دکتر یاکش گفت که فعال کردن TLR4 به خودی خود درد زیادی ایجاد نمی کند، اما سیستم عصبی را طوری تنظیم می کند که واکنش پذیرتر شود.

اگر استرس‌های دیگری در آن زمان وجود داشته باشد - مانند رژیم غذایی بد یا ناراحتی روانی انتقال به درد مزمن تقویت میشود.

- دکتر تونی یاکش گفت که وضعیت جوئل با این مفهوم مطابقت دارد که یک فرد می تواند از یک نوع درد به نوع دیگر منتقل شود.

او افزود: «این وضعیت می‌تواند با استرس‌های «روانی» تشدید شود که می‌تواند حالت درد را به حالتی تشدید کند که در واقع ممکن است یک جزء فیزیولوژیکی زیربنایی داشته باشد که ما واقعاً آن را درک نکنیم.

یاکش توضیح داد :«من فکر می‌کنم احتمالاً یک مؤلفه بسیار قوی و عاطفی وجود داشته است که به وضعیت جوئل مربوط می‌شود، مانند وضعیت درد و رویدادهایی که با تشخیص پسوریازیس و جنبه‌های دیگر مرتبط بودند، شاید در واقع، این گذار را ایجاد کنند. از یک حالت به حالت دیگر - چیزی که ما آن را انتقال از حالت حاد به مزمن، یا زمان‌بندی حالت درد می‌نامیم.»


آیا همه چیز در مغز اتفاق می افتد؟

تئوری‌ها تاکنون نشان می‌دهند که درد در تقاطع جایی که بدن به مغز می‌رسد اتفاق می‌افتد.همه چیز به نحوه ثبت درد هنگام آسیب بافتی توسط مغز خلاصه می شود.

درد یک عملکرد حیاتی برای بقای ما است. این اساسا یک سیستم هشدار دهنده است که بدن ما را از وجود آسیب یا بیماری برای مقابله با آن آگاه می کند. پس از یک بیماری یا آسیب، اعصاب اطراف ناحیه شروع به ارسال سیگنال‌هایی به مغز از طریق نخاع می‌کنند، که ما را تشویق می‌کند تا کمک بگیریم تا بتوانیم آسیب‌های بیشتر را متوقف کنیم.

پس از اینکه بدن آسیب دید، آسیب به اندام‌ها و بافت‌های بدن باعث واکنش التهابی حاد می‌شود که شامل سلول‌های ایمنی، رگ‌های خونی و سایر واسطه‌ها می‌شود. با این حال، گاهی اوقات، حتی پس از گذراندن این مرحله آسیب اولیه و بهبود بدن، سیستم عصبی ممکن است در حالت پریشانی یا واکنشی باقی بماند.

هنگامی که این اتفاق می افتد، بدن ممکن است به درد بیش از حد حساس شود.

چگونه استرس می تواند درد را تشدید کند


گاهی اوقات این پاسخ طولانی مدت به آسیب اولیه ممکن است باعث شود که درد طولانی مدت به جای موضعی شدن در ناحیه آسیب دیده، گسترده شود. که به آن "منطقه حساس مرکزی" می گویند.

مثلا در مورد جوئل جالب است بدانید که او به وضوح یک مشکل محیطی دارد، چه التهاب مفصل، التهاب پوست، یا تغییرات در عملکرد اعصاب محیطی. بنابراین نه تنها تغییراتی را در مورفولوژی مفاصل و چیزهایی از این دست دریافت می‌کنید، بلکه در واقع تغییراتی را دریافت می‌کنید که منجر به تغییراتی در نحوه انتقال اطلاعات به نخاع و سپس به مراکز بالاتر می‌شود. شما جمعیت خاصی از فیبرهای حسی را فعال کرده اید که معمولاً فقط با آسیب شدید فعال می شوند.

دکتر تونی یاکش می گوید: خبر بدی اتفاق افتاده است.احساس ناشی از این خبر بد از ورودی‌ها به مناطقی از مغز می‌رسند که هیچ ربطی به منشا آن درد ندارند – فقط شدید هستند. به سمت نخاع حرکت می‌کنند به مغز اطلاع می‌دهند که درد کجا و چقدر شدید است. یکی از مناطقی که اینها در آن پردازش می شوند، سیستم لیمبیک یا "مغز بویایی قدیمی" است.این‌ها بخش‌هایی از مغز هستند که در واقع در انسان با ورودی‌های مرتبط با احساسات مرتبط هستند».

استرس همچنین می تواند نحوه درک درد توسط بدن را تعدیل کند. می تواند باعث منقبض شدن یا اسپاسم عضلات و همچنین منجر به افزایش سطح هورمون کورتیزول شود. این ممکن است به مرور زمان باعث التهاب و درد شود.

این به نوبه خود می تواند منجر به مشکلات خواب، تحریک پذیری، خستگی و افسردگی در طول زمان شود و یک چرخه معیوب ایجاد کند که به سیستم عصبی فشار اضافه وارد می کند و درد را بدتر می کند.

تاثیر ذهن آگاهی بر تسکین درد مزمن


اگرچه درمان‌های درد حاد اغلب شامل مصرف داروهای مختلف مانند استامینوفن، داروهای ضدالتهابی غیراستروئیدی (NSAIDs) است، اما استراتژی‌های درمان و مدیریت درد مزمن کاملاً محدود است.

دکتر یاکش گفت:ما این گفتگو را با گفتن اینکه درد در مغز است آغاز کردیم. و ادراک شما از آنچه مستقیم روی شما تأثیر می گذارد و به روشی که در واقع از نظر تجربی قابل تعریف است و نحوه واکنش مغز شما را تغییر می دهد توضیح دادیم. بنابراین وقتی می‌گویم درد در مغز است، منظورمان این نیست که درد از واقعیتش کمتر است

وی خاطرنشان کرد: ما اکنون به دانشجویان پزشکی آموزش می دهیم که وقتی تورم مفصل را نمی بینید به این معنی نیست که بیمار درد یا مساله ای ندارد.

یاکش افزود : «ذهن‌آگاهی به نوعی می‌تواند به فرد کمک کند تا به ماهیت ترافیک احساساتی که از نخاع می‌آید واکنش نشان دهد. این چیزی نیست که بتوانید به اندازه کافی حواس تان به آن باشد اما ممکن است از برخی از چیزهایی که در واقع این واکنش اغراق آمیز را هدایت می کنند، شما را آگاه کند . فیبرومیالژیا یک مثال عالی برای این موضوع است.

او گفت: «ذهن‌آگاهی حالت درد را کمتر از حالت واقعی اش نمی‌کند اما نشان می‌دهد که تغییر طرز فکر شما در مورد وضعیت درد به شما کمک می کند با آن درد مقابله کنید.

جوئل اضافه کرد که از دیدگاه فردی که درد مزمن دارد، این سفری است برای دیدن اینکه چگونه مغز و بدن برای حفظ درد با هم کار می کنند.

او گفت : زمانی که در مورد درد صحبت می‌کنید در واقع این درد در مغزتان وجود دارد و به عنوان کسی که دور کامل آن سفر را طی کرده است میگویم وقتی که برای اولین بار پیشنهاد شد که مدیریت درد را انجام دهم، وحشت کرده‌ام، اما وقتی توانستم آن را درک کنم تا بتوانم آن را بهتر پردازش کنم. همه چیز را برای من تغییر داد.»

در حال حاضر مشخص نیست که آینده برای درمان درد مزمن چه خواهد بود. با این حال، امید این است که داروهایی برای تأثیرگذاری بر گیرنده‌هایی مانند TLR4 به گونه‌ای ساخته شوند که منجر به تغییر درد از حاد به مزمن نشود و درک ما از نحوه تعامل فرآیندهای روان‌شناختی با رابط عصبی-ایمنی مورد اعتماد در طول زمان افزایش یابد. .

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha