سلامت نیوز:آموزشهای تحمیلی موجب دلزدگی بچهها میشود. اتفاقا آموزش حفاظت نباید در قالب متون درسی باشد، بلکه باید داوطلبانه و جذاب باشد. از آن گذشته، شکل ساختاری مدرسه باید به نحوی باشد که نشان دهد به حفظ محیطزیست اهمیت میدهد.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه شهروند ،مدرسهای که شیرهای هوشمند و شیشه دوجداره دارد، در آن تفکیک زباله انجام میشود و معلمها و بچهها با دوچرخه رفتوآمد میکنند شکل زندگی مردم شهری امکان مواجهه مستقیم با طبیعت را گرفته، حتی درختها هم با قامت بلند و دودگرفتهشان و ریشههایی که به جویهای خیابانها میرسد، شهری شدهاند. بسیاری از مردم ارتباطی را که دیگر با طبیعت ندارند، با حیوانات خیابانی برقرار میکنند.
گروهی از مردم باقیمانده غذایشان را برای این حیوانات کنار میگذارند و با آنها مثل میهمانهایی در شهرشان رفتار میکنند و سگها و گربهها هم کمکم شهری میشوند. گروهی دیگر معتقدند به جز مواقع سرد سال نباید به سگها و گربهها غذا داد و سیستم طبیعت را به هم زد. گروه اول، آدمهای دوستدار طبیعت شناخته میشوند.
مثل مردمی که در برنامههایی منظم به کوهها و دشتها میروند تا زبالهها را جمعکنند. آنها هم حافظان محیطزیست هستند. اما کسی نمیپرسد این زبالهها قرار است درنهایت کجا بروند؟ چون دو راه بیشتر وجود ندارد، یا شما به طبیعت اهمیت میدهید، میروید زباله جمع میکنید و به حیوانات غذا میدهید یا به طبیعت بیتوجه هستید و با این کارها مخالفت میکنید وصدای کسانی که به پیچیدگی طبیعت اشاره میکنند، شنیده نمیشود.
پیچیدگیهای نادیده
کدام آموزش؟این پاسخ یکی از فعالان محیطزیستی به آموزشهای عمومی حفاظت از محیطزیست در ایران است. مینا استقامت میگوید آموزشی صورت نمیگیرد و بخش آموزشهای عمومی را باید رسانهها انجام دهند، اگر هم سازمانهای مردمنهاد وظیفه داشته باشند، باید از آنها حمایت شود. مدیرعامل مرکز حفظ و توسعه زیست بومهای پایدار میگوید ما خودمان منتقد آموزشهایی هستیم که در ایران برای حفاظت صورت میگیرد: «اداره آموزش و ترویج در سازمان جنگلها و محیطزیست وظیفه اصلی را برعهده دارند، ولی شما چند آیتم آموزش و ترویج در کشور میتوانید مثال بزنید که این سازمانها بانی آن بودند؟ سازمان جهاد کشاورزی که از همه مهمتر است، الان تبدیل به بنگاه فروش سم و کود شده و خودش هم میگوید این را نخورید سم دارد، اما کار ترویجی انجام نمیدهد. سازمان محیطزیست که باید ٢٠درصد تبلیغات رسانهای و بیلبوردهای کشور دست آن باشد، فقط یک بیلبورد در پردیسان گذاشته که آلودگی هوا را نشان میدهد.
سازمان جنگلها که ٩٠درصد عرصههای کشور را در دست دارد، فقط هفته منابع طبیعی فراخوان میدهد که هر کسی میخواهد نهال بکارد و اصلا برایش مهم نیست نهال بومی باشد یا نباشد، عرصه کجا باشد، نگهداری شود یا نشود.»
با وجود این انتقادها، آموزشهایی به صورت مستقیم و غیرمستقیم درباره حفاظت از محیطزیست در ایران صورت میگیرد. بار عمده این آموزشها هم بر دوش سازمانهای مردمنهاد است، چنانکه به گفته محمد درویش، مدیرکل سابق دفتر مشارکتهای مردمی سازمان حفاظت محیطزیست درحال حاضر در ایران درباره مهار آتشسوزی در جنگلها، اهمیت و حفظ تنوع زیستی، جلوگیری از شکار بیرویه، پسماند و تفکیک زباله از مبدأ آموزشهای عمومی داده میشود. اما درویش به تمرکز این آموزشها بر تغییر رفتارهای فردی به جای تغییر در سیاستهای کلان انتقاد دارد: «مشکلات محیطزیست ما بیشتر حاکمیتی است. اگر ما دچار آلودگی هوا هستیم، مسئولان از جایگزینهای خودرو شخصی حمایت نمیکنند.»
درویش کارنامه سازمان محیطزیست را در حوزه آموزش مردود میداند: «سازمان محیطزیست به صورت کاملا موضعی به این موضوع میپردازد. بودجه اندکی هم دارد و با این بودجه کاری نمیشود انجام داد. بزرگترین انتقاد به این سازمان این است که فرصت گسترش مدارس طبیعت را از بین برد.» او میگوید آموزشها باید از کودکی شروع شوند.
حفاظت از محیط زیست در کلاس درس
بخش مهمی از دوره کودکی و نوجوانی افراد در نظام آموزشوپرورش شکل میگیرد و پرسش بعدی این است که کودکان و نوجوانان چقدر در فضاهای آموزشی با مفاهیم محیطزیستی آشنا میشوند. تغییر محتوای کتب درسی و پررنگشدن مفاهیم محیطزیست در اسناد بالادستی نظام آموزشوپرورش نشان میدهد که آموزشوپرورش نسبت به حفاظت از محیطزیست حساسیت دارد.
این سازمان سال ٩٥ از دیگر سازمانهای دولتی پیشی گرفت و جایزه ملی محیطزیست را دریافت کرد. دفتر انتشارات و فناوری آموزشی وزارت آموزشوپرورش در پژوهشی آموزش محیطزیست در کتابهای علوم دوره اول ابتدایی را بررسی کرده و به این نتیجه رسیده که به ایجاد حساسیت، آگاهی از محیطزیست و نگرانیهای مرتبط با این موضوع بسیار خوب پرداخته شده است. اما همین پژوهش میگوید کتابها توانایی حل چالشهای محیطزیستی را به دانشآموزان یاد نمیدهند و در عمل آنها را ترغیب نمیکنند: «ایجاد و تقویت تفکر خلاق و انتقادی برای علتیابی چالشها و مسائل زیستمحیطی موجود در مدرسه، خانه، کوچه، خیابان و محل زندگی، ارایه راهحل و مشارکتدادن دانشآموزان در فعالیتهایی که منجر به حل موارد فوق بوده، کمتر مورد توجه قرار گرفته است.» این آموزشها ساده و سرراست هستند و از پیچیدگیهای طبیعت که باعث میشود کاری که به نظر در یک جا درست باشد، در جای دیگری غلط باشد، چیزی به دانشآموزان نمیگویند.
در آموزش محیطزیست دانش کفایتنمیکند، مهارتی که باید در عمل به دست بیاید، با تجربه عملی دانشآموزان محقق میشود. درویش در این زمینه اتفاقا وجود این آموزشها در کتابهای درسی را مفید نمیداند: «این آموزشهای تحمیلی موجب دلزدگی بچهها میشود. اتفاقا آموزش حفاظت نباید در قالب متون درسی باشد، بلکه باید داوطلبانه و جذاب باشد.
از آن گذشته، شکل ساختاری مدرسه باید به نحوی باشد که نشان دهد به حفظ محیطزیست اهمیت میدهد. مدرسهای که شیرهای هوشمند و شیشه دوجداره دارد، در آن تفکیک زباله انجام میشود و معلمها و بچهها با دوچرخه رفتوآمد میکنند.»
این کتابها البته منتقدان جدیتری هم دارند. برای نمونه به بخش سدسازی در کتاب انسان و محیطزیست مخصوص پایه یازدهم اعتراض دارند. در این کتاب آمده است: «سدسازی یک اقدام ملی ضروری است» و دانشآموزان را با پیچیدگیهای این پدیده آشنا نمیکند. بحث تخصص معلمانی که این کتاب را تدریس میکنند هم اعتراض دیگری است.
زشت و زیبا، سیاه و سفید
وقتی پیچیدگیهای طبیعت و حفاظت در کتابها و آموزشهای عمومی آموزش داده نشود، کلیشهسازی و سادهسازی جای آنها را میگیرد و انگارههای غلط مردم را به بیراهه میبرند. کلیشهسازیها باعث میشوند به تبعات بلندمدت کاری که در حق طبیعت میکنیم، توجه نکنیم. مینا استقامت انگارههای اشتباه را راهکاری برای سرپوش گذاشتن بر سوءمدیریت میداند، انگارههایی که بین مدیران این حوزه فراوان است، مثال او درباره تعریف اکوسیستم است:
«اکوسیستم مجموعهای از موجودات زنده است که انسان هم یکی از آنهاست، ولی ما انسان را در رأس هرم موجودات زنده در نظر میگیریم. همین گزاره«انسان اشرف مخلوقات» باعث یکسری از تصمیمات میشود. نمونه دیگر موضوع آبخیزداری است که حرف اول مدیریت منابع طبیعی را در دنیا میزند. اما ما آن را درست نفهمیدهایم. ما بحران آب داریم و باید از قطرهقطره آبی که هدر میرود، استفاده کنیم، ولی رودها را خفه کردهایم و هر بارانی سیل ایجاد و آبها را تبدیل به هرزآب میکند.به مردم نمیگوییم این آبهایی که زندگی شما را نابود میکند، باید مدیریت میکردیم.» گذشته از مدیران حوزه آموزش محیطزیست، آموزشهای مدارس و دانشگاهها، سازمانهای مردمنهاد هستند که در شکلگیری این انگارهها سهیماند. گروههای خودجوشی که براساس مسئولیت مدنی شکل میگیرند و استقامت میگوید برای همان کاری که انجام میدهند هم باید به آنها آفرین گفت، اما «ما تشکل متخصص کم داریم و آنها بحثهای مدیریتی و مشارکتی را نمیدانند.
سازمانهای مردمنهاد باید این حس مسئولیت مدنی و شهروندی را به مردم بدهند که شهروند خودش خم شود آشغالش را بردارد، ولی چون حمایت فنی نمیشوند و دانش ندارند، بیشتر به بحث زباله جمعکردن سمت و سو پیدا کردهاند.»ما بازیافت را از کشورهای دیگر یاد گرفتهایم و آن را ترویجمیکنیم، درحالیکه کسی درباره کمتر مصرف کردن کار ترویجی انجام نمیدهد.
به جای اینکه از مردم بخواهیم زباله نریزند یا از شهرداریها بخواهیم سطلهای زباله را در دسترس قرار دهند، خودمان زبالههای مردم را جمع میکنیم، چون جمعکردن زباله، غذادادن به حیوانات خیابانی، گیاهخواری به علت جلوگیری از تولید گاز متان و شکستن تفنگ شکار از ما آدمهای خوبی میسازد، درحالیکه هیچکدام از این انگارهها قطعی نیستند و باید با توجه به واقعیت موجود روی زمین انجام شوند و اثراتشان در هر مورد خاص دیده شود. گاهی اجازه شکار برای ١٠ حیوان، ٢هزار حیوان دیگر را نجات میدهد.
نظر شما