فرزندخواندگی یکی از موضوعات مهم و چندلایه‌ای است که همیشه محل بحث بوده؛ به‌ویژه در سال‌های اخیر که به نظر می‌رسد تمایل خانواده‌ها به این امر بیشتر شده است.

شرایط فسخ فرزندخواندگی

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه شرق، اما نباید به سادگی از پیچیدگی‌های آن گذشت. یکی از مهم‌ترین چالش‌های پیش‌روی خانواده‌های فرزندپذیر و کودکانی که به سرپرستی سپرده می‌شوند، احتمال فسخ این حکم است. ماجرایی که می‌تواند چالش‌های بسیاری برای کودک به همراه داشته باشد.

مونیکا نادی، وکیل و فعال حقوق کودکان با اشاره به این موضوع می‌گوید: «موضوع فرزندخواندگی در قانون، در سال 92 تغییروتحولاتی داشته و قانون جدیدی درباره آن تصویب شده است. مهم‌ترین نکته‌ای که در این قانون وجود دارد این است که فرزندخواندگی برای رعایت مصالح و منافع کودک ایجاد شده است. کودکِ موضوع این قانون، کودک بی‌سرپرست و کودک بدسرپرست است. در واقع قرار است نهاد فرزندخواندگی یا سرپرستی نیازهای مادی و معنوی کودک را جبران کند؛ کودکی که به هر دلیل یا دارای والدینی است که صلاحیت سرپرستی او را ندارند، یا این کودک فاقد سرپرست است».

به گفته او، بنابر دلایلی که ذکر شد، این کودک در بهزیستی به سر می‌برد: «طبیعتا خروج کودک از بهزیستی و ورودش به خانواده می‌تواند منافع خیلی زیادی داشته باشد. البته شرایط و آثار فرزندخواندگی موضوع صحبت ما نیست، اما می‌خواهم تأکید کنم که آثار فرزندخواندگی و در واقع آثار حقوقی که در رابطه فرزندخوانده با پدرخوانده و مادرخوانده وجود دارد، با رابطه حقوقی میان والدین و فرزند حقیقی تفاوت‌هایی دارد».

این حقوق‌دان به موضوع مهم ارث اشاره می‌کند: «مثلا در سرپرستی مهم‌ترین موضوع این است که مسئله ارث‌بری وجود ندارد و فرزندخوانده از پدرخوانده و مادرخوانده ارث نمی‌برد، برخلاف والدین زیستی. البته فرزندخواندگی آثار متعدد دیگری هم دارد؛ از جمله اینکه امکان فسخ حکم سرپرستی وجود دارد. درباره والدین زیستی می‌گوییم که آنها حق صرف‌نظر از حضانت کودکشان را ندارند.

اساسا آنها مسئول نگهداری کودکانشان هستند و تکلیفی در این زمینه دارند. طبیعتا والد سرپرست هم در فرزندخواندگی این مسئولیت را دارد اما این امکان هم برای او وجود دارد که در شرایطی از این تصمیم منصرف شود». به عقیده او، اینکه در قانون سختگیری‌هایی در اعطای حکم فرزندخواندگی وجود دارد هم به همین دلیل است: «چنان‌که گفتم، اولا فرزندخوانده از سرپرستانش ارث نمی‌برد، دیگر اینکه سرپرستان می‌توانند از فرزندخواندگی بگذرند و درخواست فسخ بدهند.

بنابراین مصلحت و منفعتی که اساسا نهاد فرزندخواندگی براساس آن ایجاد شده بود، یعنی مصلحت و منفعت کودک، می‌تواند زیر سؤال برود و آسیب‌های بیشتری به کودک وارد کند. آن‌هم درباره کودکی که از اول هم به دلیل بدسرپستی یا بی‌سرپرستی با آسیب‌هایی مواجه بوده است و قرار بوده تا نهاد فرزندخواندگی به او کمک کند. اما همین نهاد به همان اندازه که می‌توانسته به او کمک کند می‌تواند برایش آسیب‌زا هم باشد».

موضوعات مهم مالی

نادی معتقد است یکی از سختگیری‌های قانون که خیلی‌ وقت‌ها متقاضیان فرزندخواندگی نسبت به آن معترض‌اند، موضوعات مالی است؛ درحالی‌که به گفته او این مسئله برای کودک ضروری است: «قانون پیش‌بینی کرده که در صورت تشخیص دادگاه، تعهدی برای تملیک بخشی از اموال سرپرستان به کودک تحت سرپرستی‎شان وجود داشته باشد.

این میزان برحسب تشخیص دادگاه تعیین می‌شود. حتی دادگاه می‌تواند تشخیص دهد که اصلا دلیلی ندارد که بخشی از اموال منتقل شود یا تشخیص دهد که باید این اتفاق بیفتد و صدور حکم سرپرستی منوط به این موضوع خواهد بود. از سوی دیگر، وقتی کودکی فرزندخوانده می‌شود، دیگر تمام وظایف والدین از حیث تربیت، نگهداری و حضانت کودک، مانند بحث والدین زیستی و فرزندانشان خواهد بود. در واقع قانون تلاش می‌کند تا یک زندگی‌ را که با حکم قانونی ایجاد می‌شود به زندگی واقعی شبیه کند.

اما در جاهایی می‌بینیم که همچنان تفاوت‌هایی میان این دو نوع زندگی وجود دارد». او درباره موضوع فسخ سرپرستی در توضیحات بیشتری می‌گوید: «وقتی زن و شوهر به صورت طبیعی و زیستی دارای فرزند می‌شوند، قاعدتا باید تلاش کنند تا شرایط فرزندپذیری را داشته باشند. باید هم مهارت‌های مورد نیاز را کسب کنند و هم به لحاظ روحی ‌و ‌روانی و مالی آمادگی این کار را داشته باشند. معمولا والدین زیستی می‌دانند که وقتی بچه به سن بلوغ می‌رسد ممکن است تغییرات جسمی و روحی داشته باشد؛ تغییراتی که ناسازگاری‌هایی در محیط خانواده ایجاد خواهد کرد و این نیز بخشی از زندگی است».

نادی ادامه می‌دهد: «معمولا والدین زیستی از این شرایط جا نمی‌زنند، اما متأسفانه در سرپرستی شاهدیم به محض اینکه حکم سرپرستی جاری می‌شود، مواجهه سرپرستان با چالش‌های کودک در فرایند بزرگ‌شدن موجب می‌شود که خیلی وقت‌ها آنها جا بزنند و از این کار منصرف شوند.

متأسفانه آنها بدون اینکه آمادگی لازم و کافی را داشته باشند، کودکی را به سرپرستی قبول می‌کنند، او را به خانه می‌آورند و انگار فقط تأمین نیازهای خودشان را در اولویت قرار داده‌اند، بدون اینکه بدانند کودکی که به خانه آنها آمده است، آسیب‌هایی را پشت سر گذاشته و هدف این است که اول نیازها و مصلحت این کودک تأمین شود. باید این کودک طعم خانه و خانواده داشتن را بچشد، اما خیلی وقت‌ها می‌بینیم که خانواده‌های متقاضی سرپرستی، آمادگی و توان لازم را ندارند و در شرایطی که قانون برای آنها پیش‌بینی کرده خواهان فسخ حکم سرپرستی هستند».

شرایط فسخ سرپرستی

به گفته این حقوق‌دان و فعال حقوق کودک، فسخ حکم سرپرستی می‌تواند آسیب زیادی به کودک وارد کند: «به‌ویژه که فسخ سرپرستی شرایط خاصی هم ندارد و قانون دست سرپرستان را باز گذاشته‌ تا هروقت که سوء‌رفتار کودک یا نوجوان را نتوانند تحمل کنند، درخواست فسخ بدهند. متأسفانه آمار کمی هم در این زمینه در دادگاه وجود ندارد. خیلی وقت‌ها با این والدین که صحبت می‌کنیم می‌گویند دیگر نمی‌توانیم، دیگر تحمل نداریم.

اگر قبل از فرزندخواندگی آنها می‌دانستند که با چه چیزی مواجهند و آمادگی لازم را کسب می‌کردند، طبیعتا بهتر می‌توانستند از پس سرپرستی برآیند. این یک ایراد است. در خیلی از کشورها که فسخ سرپرستی ممکن است، در سیستم‌های حقوقی بحث‌های تعهدات مالی بلااثر نمی‌شود و بعد از فسخ نیز همچنان باقی می‌ماند.

اما در کشور ما متأسفانه در این شرایط خیلی از تعهدات مالی از بین خواهد رفت، برای همین برخی از خانواده‌ها به خودشان اجازه می‌دهند که سرپرستی را فسخ کنند و بگویند ضرری متوجه‌شان نخواهد بود. در واقع این ضرر فقط متوجه کودک است و معتقدند که به آنها ارتباطی ندارد».او تأکید می‌کند که برگشت کودک و فسخ سرپرستی می‌تواند آسیب‌های بیشتری برای کودک به همراه داشته باشد: «متأسفانه زیاد شاهد این اتفاق هستیم و عمدتا هم به دلیل ناسازگاری‌هایی است که بچه‌ها به طور معمول در دوران بلوغ تجربه می‌کنند».

اما شرایط فسخ فقط به این مورد محدود نمی‌شود، نادی به سایر شرایط هم اشاره می‌کند: «طبق قانون سال 92، بهزیستی باید در روند سرپرستی نظارت داشته باشد و اگر متوجه وجود خطر یا آسیبی شود، به این دلیل که آنها دیگر صلاحیت لازم را ندارند، می‌تواند شرایط سرپرستی را از سرپرستان سلب کند. وجه دیگر برای فسخ حکم سرپرستی زمانی است که پدر یا جد پدری کودک پیدا شوند و صلاحیت سرپرستی هم داشته باشند؛ یعنی آنها ادعای صلاحیت کنند و بخواهند بچه را پس بگیرند».

او تأکید می‌کند که در اینجا با یک تعارض منافع و حقوق افراد مواجه‌ایم: «از سویی والدین زیستی وجود و حضور دارند که بچه را به دنیا آورده‌اند و به هرحال یک رابطه بیولوژیکی با کودک مورد نظر دارند. در واقع به لحاظ اخلاقی مادر و پدر کودک هستند و ممکن است که در یک برهه زمانی به دلیل مسائل مختلف فاقد صلاحیت لازم برای نگهداری بچه بوده باشند و کودک به‌درستی از آنها گرفته شده باشد.

اما اکنون شرایط ایدئالی دارند و از نظر مرجع قضائی صلاحیت آنها تأیید می‌شود. از سوی دیگر، بچه به خانواده‌ای سپرده شده و این خانواده زندگی‌اش را با این کودک هماهنگ کرده و پیش برده و حالا خانواده زیستی پیدا شده‌اند و می‌خواهند کودک را پس بگیرند. در چنین شرایطی درخواست فسخ سرپرستی از سوی والدین زیستی مطرح می‌شود».

او ادامه می‌دهد: «در این مواقع دادگاه‌ها با یک مسئله و بعد عاطفی و اخلاقی زیادی مواجه هستند. در واقع تشخیص مصلحت کودک به سختی اتفاق می‌افتد. کودک چه در خانواده سرپرستانش بماند و چه به خانواده زیستی‌اش برگردد طبیعتا با آسیب‌هایی مواجه خواهد بود. اینها همه مسائلی است که در تصمیم نهایی باید به آن توجه داشت».

نادی در آخر دوباره تأکید می‌کند: «خیلی وقت‌ها با سرپرستانی که درخواست فسخ می‌کنند حرف می‌زنم، متوجه می‌شوم که هیچ دلیل موجهی برای این کار ندارند. شاید از نظر خودشان کودک آزارواذیت‌هایی برای آنها دارد -مثلا بیش‌فعالی کودک برای آنها آسیب‌رسان است- اما قادر به تحمل آن نیستند و همین موضوع آنها را از ادامه این مسیر منصرف می‌کند.

از سوی دیگر، خانواده‌هایی هستند که رابطه خیلی خوبی با فرزندخوانده‌شان شکل داده‌اند، اما بعد از مدتی والدین زیستی کودک پیدا می‌شوند و صلاحیت آنها در نگهداری کودک هم تأیید می‌شود. متأسفانه مسائلی که در اینجا به وجود می‌آید می‌تواند کودک را در شرایط آسیب مضاعف قرار دهد».

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha