به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه همشهری،آرمان سرگرم رسیدگی به باغش بود که با شنیدن صدا، مطمئن شد برای همسایهاش حادثهای رخ داده است. او سراسیمه به طرف باغ همسایه دوید و این شروع ماجرایی تکاندهنده بود که پایان تلخ و دردناکی داشت. بعدازظهر جمعه، 31فروردینماه بود که آرمان 32ساله مثل همه روزهای آخر هفته راهی باغشان در روستای خلیچیان در اطراف سنندج شد، منطقهای سرسبز و کوهستانی، مملو از باغهای مختلف که در فاصله حدودا 15کیلومتری از شهر سنندج واقع است.
آفتاب هنوز غروب نکرده و او سرگرم کار در باغ بود که ناگهان متوجه فریادهایی شد که از باغ همسایه به گوش میرسید، فریادهای کمکخواهانهای که نشان میداد برای همسایه اتفاق تلخی رخ داده است.مرد جوان دست از کار کشید و دواندوان خود را به باغ همسایه رساند. او وقتی به دهانه چاه آبی رسید که در باغ حفر شده بود، متوجه شد که 4نفر از اعضای خانواده همسایه به داخل چاه افتادهاند و بهدلیل گازگرفتگی قادر به خروج از آن نیستند.
پمپی که خراب شد
یکی از اهالی روستای خلیچیان درباره این حادثه میگوید: آن روز صاحب باغ همسایه که متوجه شده بود پمپ آب داخل چاه دچار مشکل شده، تصمیم گرفت وارد چاه شود پمپ را تعمیر کند؛ اما خبر نداشت که در اعماق چاه، گاز متان جمع شده و حادثهای هولناک در کمینش است. این مرد با کمک پسرانش که داخل باغ بودند وارد چاه شد. آبی که در چاه بود، حدود 5متر عمق داشت و مرد میانسال به آرامی وارد آن شد اما لحظاتی بعد بهدلیل گازگرفتگی از حال رفت و داخل آب افتاد.
وی ادامه میدهد: پسران صاحب باغ وقتی متوجه ماجرا شدند برای نجات پدرشان به تکاپو افتادند. آنها یکی پس از دیگری وارد چاه شدند تا پدرشان را نجات دهند اما هر کدام از آنها که وارد چاه میشد، بر اثر گازگرفتگی بیحال میشد و داخل آب میافتاد. آن روز هر 3پسر صاحب باغ بهدنبال پدرشان وارد چاه شده، همگی دچار گازگرفتگی شدند.
تیم یکنفره
آرمان که به سرعت خودش را به محل حادثه رسانده بود، وقتی متوجه ماجرا شد برای نجات صاحب باغ و پسرانش دست بهکار شد. او با کمک افراد دیگری که به محل حادثه آمده بودند، وارد چاه شد و طنابی را که در اختیار داشت به کمر نخستین فردی بست که داخل چاه بود و با کمک بقیه وی را بیرون کشید. آرمان این کار را 3بار دیگر هم تکرار کرد و به این ترتیب بود که با فداکاری بیمثالش، هر 4نفری را که بیحال به داخل چاه افتاده بودند، از داخل آن بیرون کشید.
حادثه دردناک
با تلاش آرمان تمام حادثهدیدگان از مرگ حتمی نجات یافتند و حالت نوبت او بود که از چاه خارج شود اما گاز متان چنان او را از رمق انداخته بود که برای آخرینبار نتوانست طناب را به کمر خودش ببندد و درحالیکه چشمانش سیاهی میرفت به داخل آب افتاد. ساعت حدود 17:45 بود و افرادی که در محل حادثه حضور داشتند، همزمان با این اتفاق اورژانس و آتشنشانی را خبر کردند ولی امدادگران آتشنشانی وقتی به محل رسیدند که کار از کار گذشته و جوان فداکار سنندجی جانش را از دست داده بود.
در این شرایط آتشنشانان با استفاده از تجهیزات ویژه وارد چاه شدند و توانستند پیکر بیجان جوان فداکار را از داخل چاه بیرون بکشند و مأموران اورژانس که در محل حضور داشتند، مرگ او را تأیید کردند. این در حالی بود که اگر همزمان با حادثهای که برای صاحب باغ و فرزندانش رخ داده بود، ماجرا به آتشنشانی نیز گزارش میشد، شاید آرمان نیز مثل بقیه افرادی که جانشان را نجات داده بود، از این حادثه جان سالم به در میبرد.
براساس این گزارش، پس از این حادثه، صاحب باغ و فرزندانش توسط اورژانس به بیمارستان منتقل شدند که خوشبختانه همگی از خطر مرگ نجات یافتند و حالا زندگیشان را مدیون جوانی هستند که با گذشتن از جانش، جان 4نفر از همشهریانش را نجات داد.
زن کازرونی برای نجات مرد سالخورده جان خود را فدا کرد
در روز چهارشنبه گذشته مردم کازرون شاهد از جانگذشتگی مادری بودند که با داشتن 2پسر نوجوان 17 و 12ساله، برای نجات مردی سالخورده که در سیلاب گرفتار شده بود جان خود را فدا کرد. محمدمهدی دهقان، پسر 17ساله این زن به همشهری میگوید: ساعت 7عصر، روز چهارشنبه 29فروردین، با مادرم بهنام ماهیجان، برای خرید نان به نانوایی رفته بودم که ناگهان باران گرفت. شدت بارش زیاد بود و ما بعد از خرید نان سوار ماشین شدیم و راه خانه را در پیش گرفتیم. شدت باران به حدی بود که رانندگی سخت شده بود، بهطوری برای لحظاتی در گوشه خیابان توقف کردیم به امید اینکه باران کمتر شود، اما هر لحظه شدت باران بیشتر میشد.
او ادامه میدهد: مادرم که دید شدت باران کمتر نشده، گفت که برویم و منتظر ماندن فایده ندارد. وقتی به خیابان تپه شادی رسیدیم، پیرمردی را دیدیم که داخل جوی بزرگ آب افتاده و در سیلاب گرفتار شده بود و هر لحظه امکان داشت آب او را با خود ببرد. از آنجا که سیلاب سطح خیابان را هم گرفته بود کسی نمیتوانست به پیرمرد کمک کند.
فداکاری بزرگ
زن 50ساله و پسرش نمیتوانستند پیرمرد را در همان حال رها کنند، این بود که تصمیم گرفتند هرطوری شده او را نجات دهند.محمدمهدی میگوید: با ماشین به سمت پیرمرد رفتیم اما آب خیلی بالا آمده بود و شدت سیل زیاد شده بود. من از ماشین پیاده شدم و بهسوی پیرمرد رفتم و مادرم نیز پشت سرم آمد و دائم فریاد میزد که مواظب باشم و احتیاط کنم.
اما شرایط طوری بود که من نمیتوانستم به پیرمرد کمک کنم. بنابراین مادرم دست بهکار شد و بهسوی پیرمرد رفت و هر طوری بود او را از جوی آب بیرون کشید. اما درهمان لحظه پایش سر خورد و خودش داخل جوی افتاد و سیلاب مادرم را با خود برد و من هرچه دویدم نتوانستم او را بگیرم. سیلاب مادرم را برد تا جایی که او زیر پلی گیر کرد و زیر آب ماند و امکان نجاتش وجود نداشت.
لحظات پر اضطراب
پسر این زن که با یادآوری لحظاتی که مادرش در سیلاب گیر افتاده بود، بغض کرده، ادامه میدهد: همان لحظه به آتشنشانی زنگ زدیم اما آنها در ترافیک مانده بودند. باران نیز همچنان میبارید و ما نمیدانستیم در این لحظات هولناک چه کاری باید انجام دهیم. مادرم به زیر آب رفته بود و چند نفر که آنجا بودند برای نجات مادرم تلاش کردند تا او را از زیر آب بیرون بکشند.
محمد مهدی اضافه میکند: بالاخره بعد از اینکه مادرم مدت زمان طولانی زیر آب مانده بود، او را بیرون کشیدیم اما مادرم نفس نمیکشید. حتی آمبولانس هم در راه گیر کرده بود و وقتی خود را به مادرم رساند، خیلی دیر شده بود. مادرم ضربان نداشت و هرچه به او شوک دادند، فایده نداشت و او جانش را از دست داد.
نظر شما