به گزارش سلامت نیوز، روزنامه ایران نوشت: ««دوستش داشتم. زندگیام بود. برادرش میگفت اگر نجنبی خواهرم را میبرند. سه هفته از بههم خوردن نامزدیمان گذشته بود. همانجا گفتم یا مال من یا مال هیچکس. گفتم بکشمش. فکر میکردم، اعدامم میکنند، اما برایم مهم نبود! میخواستم فقط آتش درونم بخوابد. قاطی کردم. خواهرم ایلام زندگی میکرد، رفتم اسلحه پیدا کنم، نتوانستم. چاقو هم بلد نبودم دست بگیرم. جرأتش را نداشتم، هنوز هم ندارم. سیم درست کردم خفهاش کنم. این حرفها به زبان آسان است چون من اینکاره نیستم. خلاصه نشد، نتوانستم. تا اینکه یک روز رفتم کوچه مروی ناهار بخورم؛ توی تاکسی بودم، داغان، مدام سیگار میکشیدم. راننده گفت تو چته؟ گفتم توی عشق شکست خوردهام. راننده نمیدانم نیتش خیر بود، شر بود، گفت برو بلایی سرش بیار! برو روش اسید بپاش! تا حالا نشنیده بودم، اصلاً توی ذهنم هم نبود. گفتم نه بابا...»
یونس از تاکسی که پیاده شد، زندگی و سرنوشتش هم عوض شد تا شب به حرفهای راننده فکر کرد و اینکه بالاخره روی صورت محبوبه اسید بپاشد یا نه؟ اگر میخواهید جواب این سؤال را بدانید، جوابش مثبت است. یونس اسید پاشی است که چند سال پیش با او گفتوگو کردم. او اسید پاشید و زندگی یک زن را برای همیشه نابود کرد. هشت سال زندانی شد و برگشت و ... او به خاطر حرفهای یک راننده تاکسی اسیدپاشی کرد. خشونتی که در ذهنش بود اما راه بیرون ریختن آن را پیدا نمیکرد، شاید اگر آن روز به کسی برمیخورد که جور دیگر راهنماییاش میکرد، ماجرا به شکل دیگری رقم میخورد.
این گزارش اما داستان زندگی یونس و محبوبه نیست، بلکه پرداختن به این موضوع است که چقدر در حرف زدنمان، در نوشتههایمان و در ساخت فیلمها و سریالها به این موضوع دقت میکنیم و چقدر بیمحابا درباره خشونت حرف میزنیم؟ آیا جامعه مخاطب خود را در نظر میگیریم؟ این روزها در شبکه نمایش خانگی سریالی به نام «یاغی» در حال پخش است. سریالی که یکی از پیرنگهایش درباره اسیدپاشی و انتقام است. در این سریال بارها صحنه اسیدپاشی نمایش داده میشود. موتورسواری که با شیشهای اسید در دست قصد اسیدپاشی دارد. هرچند اسیدپاشی رخ نمیدهد، اما بارها در این باره صحبت میشود. اسید روی لباس قهرمان فیلم میریزد و تنها چند سوراخ بر جا میگذارد. روی ماشینی پاشیده میشود و تنها رنگ آن را آب میکند. در بخش دیگری بازیگر سریال بارها تکرار میکند که میخواهد صورت یکی دیگر از شخصیتهای فیلم را با اسید بیریخت کند.
اینگونه تصویرسازی یا حرفزدن از خشونتی که میتواند قربانی یا قربانیان را تا پایان عمر درگیر کند چقدر درست است و تا چه میزان میتواند بر مخاطبان اثر منفی بگذارد؟ این سؤالات را با یک روانشناس که اتفاقاً با انجمن حمایت از قربانیان اسید پاشی هم همکاری دارد، مطرح میکنم. همچنین دو قربانی اسیدپاشی درباره احساسشان از پخش این سریال میگویند. در چند ماه اخیر چند حادثه اسیدپاشی در نقاط مختلف کشور رخ داده که آخرین آن اسیدپاشی به یک پسر ۱۴ ساله و پدرش در شیراز بوده است.
اسیدپاشی در سریالها
«وقتی برای یک عضو خانواده چنین اتفاقی میافتد، همه اعضای خانواده دچار اختلالاتی مثل اضطراب و افسردگی میشوند و به دورههای رواندرمانی طولانی مدت نیاز پیدا میکنند. قربانی هم به مدتها روان درمانی نیاز دارد و اثرات این ماجرا تا پایان عمر با او هست. در حالی که بعد از این حادثه هیچ حمایت دولتی درباره خدمات روانشناسی افراد نمیشود. در انجمن ما من و بقیه کاملاً داوطلبانه فعالیت میکنیم.» این را زهرا نیکزاد، روانشناسی که با انجمن حمایت از قربانیان اسید پاشی همکاری دارد ابتدا از آسیب جدی که چنین خشونتی میتواند به فرد و جامعه وارد کند، میگوید.
او ادامه میدهد: «حالا به مسأله دوم میرسیم و آن اینکه فرد اسید پاش چطور این موضوع به ذهنش میرسد؟ تحقیقات نشان میدهد این مسأله حاصل یادگیری است یعنی این فرد از جامعه و اطرافش یاد میگیرد که از اسید به عنوان یک سلاح استفاده کند. من چند ماه پیش با یک نفر که میخواست این کار را بکند صحبت کردم و از او پرسیدم چطور چنین چیزی به ذهنت رسید که گفت اتفاقاً در اطرافیان و دورو بریهایم چنین چیزی نیست و صرفاً از فیلم و سریالهایی که دیدهام این موضوع به ذهنم رسید.»
این روانشناس تأکید میکند: «با یک حساب سرانگشتی متوجه میشوید، فیلمهای این چند ساله شبکه نمایش خانگی پر از خشونت است. سریال یاغی، قورباغه، زخم کاری، فیلم شنای پروانه که اتفاقاً کارگردان سریال یاغی، کارگردان این فیلم هم هست اشاعهدهنده خشونت هستند. آیا جامعه ما به این همه نمایش خشونت نیاز دارد؟ اینها به نوعی القای روانی مفهوم انتقامند که حالا در این سریال خاص این القا با اسیدپاشی اتفاق میافتد. بیشتر مخاطبان این سریال که الان در حال پخش است، جوانان هستند. من در مراجعات خودم تغییر شکل حرفزدن و رفتار تحت تأثیر این سریال را در این قشر میبینم. پیشنهاد میکنم به صفحات تتو سری بزنید و ببینید چقدر لوگوی این سریال بین الگوهای تتو استفاده شده که عموماً هم بین سن ۱۵ تا ۲۰ ساله هستند.»
او ادامه میدهد: «الان سؤال ما این است که یک کارگردان و نویسنده چقدر دغدغه اجتماعی دارد و چقدر برایش مهم است کلام یا رفتاری که در فیلمش استفاده میکند بر جامعه تأثیر میگذارد؟ آیا این فیلمساز از خودش میپرسد که با جامعه هدفش چه میکند؟ الان چه تضمینی وجود دارد که این جامعه هدف که بیشترشان هم جوانان هستند پتانسیل دیدن چنین خشونتی را داشته باشند و اگر در زندگیشان زمینهای به وجود آمد که انتقامی را میطلبید دست به چنین اقدامی نزنند؟ این فیلمها پر از خشونت و روح انتقامگیری است. قرارداد بازیگران این فیلمها تمام میشود و آنها با دستمزد کلانی که گرفتهاند از صحنه خارج میشوند و ما دیگر نمیبینیمشان اما افراد عادی جامعه باید تاوان بدهند. اگر قرار است درباره موضوع اسیدپاشی فیلمی ساخته شود باید آموزنده و اثربخش باشد یا تجربه زیسته سخت این افراد یا درگیریها بر سر مجازات را نشان دهد نه اینکه در هر فیلمی وقتی میخواهند مفهوم انتقام را نشان دهند، اسید پاشی را مطرح کنند. اینگونه فقط جامعه تاوان میدهد. در حالی که مردم نباید هزینه نیاز به شهرت و قدرت یک مجموعه فیلمسازی را بپردازند.»
جملات تحریککننده انتقام
الهام سلطانی، قربانی اسیدپاشی که چند سال پیش همسر سابقش بر او اسید پاشید، میگوید: «بجز سریال یاغی در چند فیلم دیگر هم صحنه اسیدپاشی را دیدهام و همین طور گفتوگو درباره اسید پاشی. مثلاً در یک فیلم سینمایی به نام «مغزهای کوچک زنگزده» شنیدم که یکی از شخصیتها میگفت بروم با یک شیشه اسید ریختش را پایین بیاورم. همین یک جمله شاید به چشم نیاید و خیلیها آن را در ظاهر مهم نبینند اما میتواند در باطن خیلی بد و تأثیرگذار باشد. باید خیلی محتاطانه از کلمه اسیدپاشی استفاده کرد. الان خیلی از افراد روی رفتارشان کنترل ندارند و اگر ما از موضوعی مثل اسیدپاشی در فیلم، نمایش یا کتاب استفاده کنیم، باید نتیجهای داشته باشد. مثلاً باید مجازاتی در این قصه باشد و تأثیر زشت این کار درباره کسی که آن را انجام میدهد، مشخص باشد و نشان داده شود وگرنه اصلاً دلیلی ندارد بخواهیم از اسید نام ببریم یا دربارهاش شوخی کنیم. اینها برای همه بازخورد منفی دارد، دیگر چه برسد برای کسانی که دنبال انتقامگیری هستند.»
اسید همچنان قربانی میگیرد
محسن مرتضوی، قربانی اسیدپاشی و از اعضای هیأت مدیره انجمن حمایت از قربانیان اسیدپاشی هم در این باره میگوید: «واقعاً برای من دیدن صحنههای اسیدپاشی سریال یاغی دشوار بود و هر کاری کردم آن صحنهها را نتوانستم نگاه کنم اما ماجرای فیلم را میدانم که کسی میخواهد برای انتقام اسید پاشی کند. من طاقت دیدن این صحنهها را ندارم. فیلمی مثل «لانتوری» به موضوع اسیدپاشی میپردازد و دربارهاش ریشهیابی میکند و با روانشناس و روانکاوهای مختلف صحبت میکند و بعد مشکلات قربانی مطرح میشود. اما در سریال یاغی کسی به دلیل حسادت و انتقام میخواهد اسیدپاشی کند که در واقع نوعی آموزش است و اینکه هر کس با هر کسی مشکل دارد و احساس بدی به او دارد و توان مبارزه ندارد، میتواند اسید بپاشد. دقیقاً مثل اسید پاش من که در دادگاه میگفت فلانی چرا زن و بچه و خانواده دارد؟ چرا محسن را همه دوست دارند و مرا کسی دوست ندارد؟ یعنی آدمی که مشکلاتی دارد میآید تمام مشکلاتش را سر یک قربانی مثل من خالی میکند. روز حادثه شاید اگر من کمی دیرتر به محل کارم میرسیدم این اتفاق برای کس دیگری میافتاد.
همین الان دائم خبرهای مختلفی از اسید پاشی از نقاط مختلف کشور به گوش میرسد. آخرین خبر مربوط به شهر شیراز است که شنیدنش حالم را خیلی بد کرد. چون یک پسربچه قربانی این ماجرا شد. قبلاً هم یک قربانی بچه به اسم ماهان عسگری داشتیم که متأسفانه فوت کرد. هنوز تصویر ماهان توی ذهنم است چون او را در بیمارستان دیدم و به انجمن آوردم. بچهای با صورت سوخته روی تخت بیمارستان. این بچه از دست رفت و من چند روز بعد از مرگش حال خودم را نمیفهمیدم. حالا باز روی یک پدر و پسر بچه بیگناه این جنایت را انجام دادهاند. حالا فکر کنید در این فضا چنین فیلمهایی ساخته میشود که بیمحابا از اسید و اسید اشی حرف میزنند، شیشه اسید در دست میگیرند و در خیابان میچرخند. پروندههای ما هنوز به نتیجه نرسیده و سالهاست که درگیر دادگاه هستیم. آنقدر راحت نیایند این موضوع را مطرح کنند؛ فکر کنند ممکن است یک نفر، فقط یک نفر که پر از خشونت است تحت تأثیر این صحنهها قرار بگیرد.»
نظر شما