شاید بشود اسمش را جنون «مال»‌سازی گذاشت، بد نیست اگر بگوییم سونامی ساخت مجتمع‌های غول‌پیکر تجاری؛ همین جنون و همین سونامی است که حال شهرهایمان را بد کرده است.

سلامت نیوز:تا آمدیم به خودمان بجنبیم، تهران دیگر کوچه باغ نداشت، دیگر از جنوبش نمی‌شد کوه‌های البرز را دید. تا آمدیم به خودمان بیاییم تهران ساختمان‌های قدیمی‌اش را، آن خانه‌های آجری حیاط‌دار و پردرخت را، حوض و ماهی‌های قرمز و آن شمعدانی‌های پرکشش را از دست داد. تهران شد شهر ماشین ها، شهر ساختمان‌های بلند و مجتمع‌های تجاری. تا آمدیم به خودمان بجنبیم این سبک مثل یک ویروس پخش شد، ابتدا دامن شهرهای بزرگ را گرفت و بعد رفت سراغ شهرهای کوچک‌تر.

به گزارش سلامت نیوز، جام جم نوشت: حالا که به خودمان آمده‌ایم هویت تاریخی شهرهایمان خط خطی است، آنقدر ساختمان بلند و مجتمع تجاری عظیم‌الجثه جلوی چشم‌مان است که سرگیجه گرفته ایم و آنقدر شهرهایمان پُرترافیک است که به تهوع افتاده‌ایم.

 

شاید بشود اسمش را جنون «مال»‌سازی گذاشت، بد نیست اگر بگوییم سونامی ساخت مجتمع‌های غول‌پیکر تجاری؛ همین جنون و همین سونامی است که حال شهرهایمان را بد کرده است. مال‌ها امروز همه‌جا هستند، در حاشیه اتوبان‌های بزرگ، در خیابان‌های معروف، حتی در خیابان‌های نه‌چندان بزرگ و حتی در محله‌های قدیمی که روزی روزگاری با کسب و کارهای کوچک می‌چرخید.

 

اما شهرها دیگر طاقت این همه ساخت‌وساز تجاری را ندارند، تهران که پایتخت است و عریض و طویل اشباع است و در حال خفگی چه رسد به شهرهای دیگر که کوچک‌ترند و کم‌رونق‌تر. بی‌خود نیست که مهدی حجت، معاون شهرسازی و معماری شهرداری تهران دیروز خبر داد که دیگر در پایتخت اجازه تراکم‌فروشی نمی‌دهند و تاکید کرد صدور پروانه‌های بی‌حساب و کتاب در سال‌های گذشته چهره شهر را عوض کرده؛ او خوب می‌داند زندگی در تهران چقدر سخت و دشوار شده است.

 

او پیش از این نیز گفته بود دیگر اجازه ساخت «مال»‌های مزاحم را نمی‌دهند؛ منظورش مجتمع‌های بزرگ تجاری بود، همان‌ها که یکی پس از دیگری در نقاط مناسب و نامناسب قد می‌کشند و به گفته او پیوست‌های ترافیکی و فرهنگی هم ندارند.

 

تهران سال‌ها به حال خودش رها شده، حتی به گفته قاسم میرزایی‌نیکو که کارشناس شهرسازی است ونماینده مردم دماوند در مجلس شورای اسلامی، سال‌ها اموراتش با سلیقه‌های شخصی و بی‌توجهی به طرح‌های جامع چرخیده.

 

نتیجه این وضع شده یک نوع به هم‌ریختگی که فقط با مظاهر مدرنیته بزک شده؛ شهری پرترافیک و مصرف زده که افراط در ساخت مجتمع‌های بی‌سروته تجاری هم فرهنگ مردمش را تغییر داده و هم کسب و کارهای کوچک محلی را از رونق انداخته است.

 

تقلیدی از 40 سال پیش غرب

 

40 سال پیش در دهه70 میلادی، مراکز بزرگ تجاری در آمریکا متولد شدند و مردم را از شهرها کشاندند به نقاطی در حاشیه شهرها تا سوار بر خودروهایشان بسرعت خود را به مراکز خرید برسانند، با سرعت خرید کنند و سریع به خانه برگردند. مهرداد مال‌عزیزی، کارشناس معماری و شهرسازی این جملات را به جام‌جم می‌گوید تا نتیجه بگیرد که افراط امروز ما در ساخت مجتمع‌های تجاری چیزی نیست جز تقلید از فرهنگ 40 سال پیش غرب.

 

او البته معتقد است ساخت این مجتمع‌ها از الزامات زندگی شهری است که تمرکز را بر تفرق ترجیح می‌دهد، ولی چون ما در ساخت آنها زیاده‌روی کرده‌ایم، ظرفیت شهرهایمان بخصوص تهران را در نظر نگرفته‌ایم، بی‌برنامه کار کرده‌ایم و حتی برنامه‌های بالادستی را به‌خاطر مال‌ها و تقاضاهای مقطعی سرمایه‌گذاران تغییر داده ایم، حالا از پیامدهای این افراط رنج می‌بریم.

 

مال‌عزیزی می‌گوید، ایجاد ترافیک سنگین، مشرف بودن این مجتمع‌ها به ساختمان‌های اطراف که مغایر با فرهنگ ایرانی است، همچنین از رونق انداختن فضاهای تجاری اطراف، از جمله این پیامدهاست.

 

اما قاسم میرزایی‌نیکو که کارشناس ارشد شهرسازی است و نماینده خانه ملت، در گفت‌وگو با جام‌جم ترجیح می‌دهد ما را متوجه تقلیدهای اشتباهمان از غرب کند، این‌که محال است در شهرهای اروپایی و آمریکایی به اندازه شهری مثل تهران این همه مجتمع تجاری ببینیم یا شاهد نابسامانی‌هایی که در مال‌های ایرانی وجود دارد، باشیم.

 

او می‌گوید، در شهرهای دیگر جهان، مراکز بزرگ تجاری ساماندهی شده‌اند، از قیمت‌ها گرفته تا نوع اجناسی که در آنها ارائه می‌شود، مثلا قاعده در آنها این است که نیمی از اجناس عرضه شده ساخت همان کشور باشد و بقیه از برندهای بین‌المللی نه مثل کشور ما که مجتمع‌های تجاری هر چه می‌خواهند می‌کنند و کسی جلودارشان نیست.

 

در واقع مجتمع‌های بزرگ تجاری، همان مراکز بزرگ تجاری و مگامال‌ها که از بس زیاد شده‌اند اسمشان دیگر در خاطرمان نمی‌مانند نه‌فقط فرهنگ شهرها را به چالش کشیده‌اند، مردمانش را مصرف‌زده کرده‌اند، فرهنگی به نام پاساژگردی را رواج داده‌اند، محله‌ها را بی‌هویت کرده‌اند و کاسب‌های خرد را به چالش کشیده‌اند که خودشان نیز زیر ظاهر آراسته‌شان هزار چالش دارند؛ مجتمع‌هایی که بدل ناقص‌الخلقه همزادهای غربی‌شان هستند.

 

محله‌محوری، روشی ایرانی اما خارجی‌پسند

 

وقتی قاسم میرزایی‌نیکو گفت که روزگاری تصمیم بر این بود که تهران در چهار جهت اصلی‌اش فقط چهار مرکز بزرگ تجاری داشته باشد، معلوم شد که قدکشیدن این همه مجتمع تجاری تخلف است و تخلف، معلوم شد آنهایی که دست روی این رقم گذاشتند می‌خواستند هم تهران از دنیای مدرن جانماند و هم سنتش را حفظ کند؛ همان مغازه‌های کوچک را، همان کاسبی‌های محلی را که سال‌هاست، حتی قرن‌ها زندگی ایرانیان را سر و شکل داده.

 

مهرداد مال‌عزیزی، کارشناس معماری و شهرسازی نیز می‌گوید در دنیای مدرن امروز، حرف شهرسازها این است که باید محله‌محور فکر کرد و شهر را طوری ساخت که ارتباطات قهرآمیز آدم‌ها را بهتر کند، یعنی شهر بشود به همان سبک ایرانی اصیل خودمان، پر از پیاده راه و مغازه‌های محلی که انسان‌ها را به هم جوش می‌دهد.

 

در این دنیا اما ما هنوز به فکر 40 سال قبل غربیم، به فکر ساخت مجتمع‌های تجاری بزرگ و ساختمان‌های بلند بالا که تنها هنرشان دور کردن آدم‌ها از همدیگر است، سبکی وارداتی که مردم را با هم غریبه می‌کند، گرچه به زندگی‌شان کمی زرق و برق می‌دهد اما مصرف‌زده‌شان می‌کند و آن وقت آنها را گیج و خسته در خیابان‌های شلوغ و پرهمهمه، در گره‌های اطراف مجتمع‌های بزرگ تجاری گیر می‌اندازد.

 

البته هنوز هم جای امیدواری هست، شاید اعلام دیروز معاون شهردار تهران که پایان تراکم‌فروشی در تهران را خبر داد، نقطه پایانی نیز بر مجتمع‌سازی بگذارد و آن‌وقت قصه پیامدهای فرهنگی و اجتماعی این پدیده تمام شود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha