سلامت نیوز:یکی از مواردی که در تأیید صلاحیتها مطرح میشود نداشتن سوءپیشینه جزایی یا کیفری است. همین گزینه باعث میشود که مثلا فردی که در جوانی و نوجوانی بهواسطه غفلت و اشتباه خود و دیگران خواسته و ناخواسته پای در کار خلافی گذاشته باشد، تا پایان عمر از فعالیتهای اجتماعی نه فقط دولتی بلکه غیردولتی هم محروم شود. اینها انگهای رسمی جامعه ما نسبت به آسیبدیدگان اجتماعی است.
به گزارش سلامت نیوز، عباس یزدانی - مددکار اجتماعی در روزنامه شهروند نوشت: آنچه در توانمندسازی گروههای آسیبدیده جامعه که شامل دستههای مختلفی - از محکومان پس از سپریشدن دوران حبس گرفته تا کسانیکه از دام اعتیاد رهایی پیدا میکنند و به جامعه بازمیگردند- میشود، مولفههای بسیار زیادی است که شاید پرداختن به آنها در این فرصت اندک نگنجد. ولی آن چیزی که در این موضوع مهم است و حتی سابقه تاریخی بسیار گستردهای هم میتوان برای آن عنوان کرد، این است که کسانی که به اصطلاح آسیب دیده هستند و به هر نحوی روزگار طوری برایشان رقمخورده که از بدنه نرمال جامعه فاصله گرفتهاند، معمولا پس از بهبودی و بازگشت به جامعه، بایکوت میشوند و جامعه پذیرای آنها بهعنوان فردی عادی نیست. به بیان دیگر جامعه نوعی انگ رسمی و غیررسمی به این افراد میزند؛ بسیاری از کسانیکه بهویژه در جرایم مختلف وارد شدهاند و سوءسابقه دارند یا حتی کسانیکه معلولیتی پیدا میکنند یا مشکلاتی از این دست برایشان ایجاد میشود، بعد از بازگشت به جامعه برای اشتغال و استخدام مشکلات جدی حقوقی دارند.
یکی از مواردی که در تأیید صلاحیتها مطرح میشود نداشتن سوءپیشینه جزایی یا کیفری است. همین گزینه باعث میشود که مثلا فردی که در جوانی و نوجوانی بهواسطه غفلت و اشتباه خود و دیگران خواسته و ناخواسته پای در کار خلافی گذاشته باشد، تا پایان عمر از فعالیتهای اجتماعی نه فقط دولتی بلکه غیردولتی هم محروم شود. اینها انگهای رسمی جامعه ما نسبت به آسیبدیدگان اجتماعی است. انگهای غیررسمی هم در فضاهای عمومی شهرها بهویژه شهرستانهای کوچکتر میان مردم وجود دارد که کسانی که جرمی را مرتکب شدهاند از جامعه نرمال جدا شده، همیشه با انگشت نشان داده میشوند و با صفت منفی کار خلاف یا اعتیادشان خوانده میشوند. درصورتیکه حتی ممکن است همین فرد کارهای بسیار مثبتی هم در زندگی انجام داده باشد که جامعه نسبت به آنها بیتفاوت است و فقط نقاط تاریک و منفی را پررنگ میکند. متاسفانه این نگاه منفی فقط برای مرتکبان جرم نیست، بلکه زنان سرپرست خانوار یا زنانمطلقه هم از این انگهای غیررسمی منفی دور نیستند.
اگر قرار باشد اتفاق مثبتی در مسیر توانمندسازی این گروهها بیفتد، اولین اقدامیکه باید صورت گیرد ایجاد برنامهریزی زیرساختی در این جهت است که بهجای اینکه انگشت اتهام به سمت این افراد گرفته شود، توانمندیهایشان مدنظر قرار گیرد. تازمانیکه این تعهد و الزام را برای خودمان قایل نباشیم که به پتانسیلها و نقات قوت این افراد بنگریم، هیچ کار مثبتی نمیتوان برایشان کرد. تا زمانی که این نگاه شناختی تغییر نکند برنامهها بازدهی مثبتی نخواهد داشت. عاملهای مختلفی وجود دارند که میتوانند این انگزدایی و این مثبتنگری را بسازند. یکی از راهکارها این است که مددکاراناجتماعی که در حوزههای مختلف غیردولتی فعالیت میکنند، برنامههای اجتماع محورخردی طراحی کنند که در سطح محلهها و خانوادهها به این موضوع بپردازد. برنامهریزی در سطح خرد را از این جهت دارای اهمیت میبینم که اجرای آن آسانتر است و طرحریزی و شناسایی نقاط قوت و ضعف هم بهتر در آن صورت میگیرد. زمانیکه بتوانیم بر اعضای جامعه در هر حوزهای تاثیرگذار باشیم، تاثیرگذاری روی ارکان کوچک میتواند درنهایت موجب بهبود عملکرد در سطح کلان شود. ما بسیاری از مواقع نگاهمان از بالا به پایین است، اول میخواهیم سیاستی را اجرا کنیم و قانونی را تصویب کنیم و بگوییم مثلا از امروز کسانیکه مشمول این قانون میشوند، از این تسهیلات برخوردار هستند؛ با این حال وقتی به زیرمجموعهها نگاه میکنیم میبینیم، کسانی که باید در گستره این قانون قرار گیرند، به انحای مختلف با قوانین قبلی تداخل پیدا میکنند و امکان استفاده از این موقعیت را نمییابند.
اما در صورتیکه نگاهی از پایین به بالا داشته باشیم،گروهبندیها و قشربندیها را مشخص کنیم و بعد سراغ تدوین قانون برای آنها برویم در آن صورت هدفگذاریها صحیحتر میشود و گستره افرادی که میتوانند از این سیاستها استفاده کنند بزرگتر میشود و هم کارهایی که مدنظر ما بوده بهطور مطلوب اجرا میشود. به هر ترتیب باید سعی کنیم افرادیکه شاید مورد بیمهری قرار دارند، را وارد جامعه نرمال خود کنیم و به اصطلاح جذب حداکثری براساس برنامهها و قوانین داشته باشیم. در این مسیر ابتدا باید نیازهای افراد مشخص و گروهبندی و توانمندیهای آنها مشخص شود، در قدم بعدی براساس نیازها و توانمندیها سیاستگذاریها را شکل دهیم. متاسفانه این نقطهضعف جامعه ما است که آسیبدیدگان اجتماعی از خدمات و تسهیلات اجتماعی محروم میمانند. چون آنها در جامعه نرمال قرار نمیگیرند و طبیعتا از قوانین و سیاستهای عادی هم بیبهره هستند. به بیان دیگر مسأله این است که به آسیبدیدگان اجتماعی نمیرسیم و آنها مورد استقبال قرار نمیگیرند و به نوعی روحیه مجرمانگاری و غیر از ما بودن بر جامعه (در میان کسانیکه فعالیتهای اجرایی و سیاستگذاریها را انجام میدهند) دیده میشود که همیشه وجود داشته و باید برطرف شود.
نظر شما