سلامت نیوز:اینجا از هامون شبحی بیشتر باقی نمانده، اگر توفان ریزگردها امان بدهد، چشم چیزی جز کویر نمیبیند، باورش برای هر تازهواردی مشکل است؛ تالابی که سالها سرچشمه زندگی بود، جایش را با بیش از 500هزار هکتار کویر عوض کرده، برای همین سیستان و بلوچستان این روزها بیشتر از هر دیاری در سوگ هامون خاک بر سر میریزد. اغراق نیست اگر بگوییم ساکنان این منطقه تنها دلخوشیشان را از دست دادهاند، زیرا با خشکشدن تالاب نبض زندگی در این منطقه کجدار و مریز میزند؛ خیلیها کوچ کردهاند و آنها نیز که ماندهاند پای رفتن ندارند یا دندان روی جگر گذاشته و زخمهایشان را با خاطرات شیرین گذشته مرهم میگذارند به این امید که هامون دوباره جان بگیرد. اما با توجه به این که برخی مسئولان برای گرفتن حقآبه هامون دست روی دست گذاشتهاند، در این دیار با افراد زیادی میتوان همکلام شد که با خیال مهاجرت شب را به روز گره میزنند، خیالی که در نهایت به خطری برای کشور بدل میشود.
هامون امروز هیچ شباهتی به تالاب ندارد، گرد و غبار و خاک همه جا را پوشانده است. در گوشه و کنار آن میتوان گونههای گیاهی غیرزراعی مانند گز یا خارشتر را دید که با توفان زورآزمایی میکنند تا ریشهشان در خاک باقی بماند، هر جا که چشم بچرخانی زمینهای خشک و ترک خورده خودنمایی میکند، از این که اینجا روزی سفره سومین دریاچه بزرگ کشور پهن بوده هیچ نشانهای نمیتوان پیدا کرد؛ بجز چند قایق خاک گرفته و پوسیده که یادگار سالهایی است که زندگی در تالاب جریان داشته، هرچند باور این که 17 سال است این قایقها برآب سوار نبودهاند، آسان نیست، اما بغضی که در گلوی ساکنان روستای «کرق شاجان»، «گز انگوری» و «سندگل» حلقه زده یا اشکی که چشمهایشان را تر میکند گواهی است بر این حقیقت تلخ.
هامون مادری مهربان بود
قایقی که جلوی خانه یکی از اهالی روستای کرق شاجان افتاده، هر تازهواردی را که از گذشته هامون خبر ندارد متعجب میکند؛ زیرا در جایی که تا چشم کار میکند زمین لمیزرع دیده میشود، قایق وصله ناجوری است که انگار سوار بر شانههای توفان از دور دستها به اینجا آمده است. کنار قایق سگی روی زمین دراز کشیده که چشم از غریبهها بر نمیدارد. زمان زیادی نمیگذرد که صدای واق واق سگ صاحبخانه را از خانه بیرون میکشد مالک، نام صاحب قایق است. او لباس محلی به تن دارد و حدودا 50 ساله به نظر میرسد. وقتی میفهمد برای تهیه گزارش از وضع تالاب و بومیان منطقه پرسوجو میکنیم، آه غلیظی میکشد و میگوید: تا 17 سال پیش که تالاب آب داشت با قایقاش به دل تالاب میزد، ماهی میگرفت، برای دامهایش علوفه جمعآوری میکرد و گاومیشهایش نیز در حاشیه تالاب هر روز پروار میشدند.
آنطور که مالک توضیح میدهد، تالاب برای بومیان این منطقه حکم مادری مهربان را داشت که نیاز همه را بدون هیچ چشمداشتی تامین میکرد؛ آمارهای منتشر شده در این خصوص نیز مهر تاییدی است بر سخنان مالک، زیرا تا قبل از این که هامون خشک شود براساس گزارش سازمان شیلات، سالانه حدود 15 هزار تن ماهی از هامون برداشت میشد، یا آب هامون زمینهای کشاورزی این منطقه را آنقدر حاصلخیز کرده بود که در تاریخ از هامون به عنوان انبار غله ایران یاد میکنند. البته به اینها باید هزاران تن علوفه را نیز اضافه کرد که منبع اصلی تغذیه دامهای اهالی این منطقه بود؛ دامهایی مانند گاو سیستانی که تالاب آنها را برای ساکنان هامون حفظ میکرد. مرد میانسال ادامه میدهد: اما پس از خشکشدن هامون، زندگی چهره دیگری از خود به ما نشان داد و کار به جایی رسیده که اکنون برای تامین آب شرب خود نیز دچار مشکل شدهایم. زندگی برای مالک و خانوادهاش مانند اهالی دیگر روستای کرق شاجان این روزها به دشواری سپری میشود. تا پیش از خشک شدن تالاب، او بیش از 50 راس دام داشت، اما حالا چهار راس گوسفند بیشتر ندارد که علوفه و آبشان را به زحمت تامین میکند به همین دلیل، مالک هر روز وقتی آنها را زنده میبیند خوشحال میشود، خدا را شکر میکند و این را به پای خوششانسی خود و خانوادهاش میگذارد.
هامون افسانه شد
داود یکی از پسرهای مالک است که به همراه چهار برادر و خواهر دیگرش در خانه کوچکشان زندگی میکنند، هرچندپسرک 14 سال بیشتر ندارد، اما هامون پیش از آن که او به دنیا بیاید جان داد، برای همین داود هیچ خاطره یا تصوری از روزهای زیبای هامون ندارد و جای تعجب نیست که وقتی پدرش از روزهایی میگوید که تالاب با ماهیان بزرگ و پرندگانش پذیرای هاموننشینان بود، یاد افسانههایی بیفتد که در کتابهای داستان میتوان سراغشان را گرفت.
داود میگوید: پدرم میگوید چندسال پیش اوضاع و احوال مردم اینجا خیلی خوب بود، چون هامون لبریز از آب، علفزار و نیزار بود و مردم هر وقت میخواستند از تالاب ماهی صید میکردند یا با شکار پرندگان و فروش آنها در بازار درآمد به دست میآوردند، اما هیچکدام ازاین خوبیها برای من، برادر و خواهرهایم باقی نمانده است.
پدر داود از مسئولان میخواهد کاری کنند تا دوباره آب در تالاب جریان پیدا کند، زیرا چنانچه وضع به همین روال ادامه پیدا کند روستاییان و عشایر باقیمانده در اطراف هامون ناچار خانه و کاشانه شان را ترک خواهند کرد تا به محلی بروند که دست کم شرایط زندگی برایشان تا این حد دشوار نباشد.
منظور او کم آبی، توفان ریزگردها، بیکاری، نبود مراکز بهداشتی و آموزشی و نبود سوخت مناسب است که عرصه را برساکنان این منطقه تنگ کرده است.
زمین کشاورزی یا شورهزار
این داستان غمانگیز به روستای کرق شاجان محدود نمیشود و در تمام روستاهایی که در حاشیه تالاب هامون قرار دارند شرایط تاسفبار است. روستای گز انگوری و سندگل نیز دستکمی از کرق شاجان ندارد و بسیاری از اهالی اینجا نیز به دلیل خشک شدن هامون شال و کلاه کرده و به استانهای همجوار سیستان و بلوچستان رفتهاند.
محمد یکی از اهالی روستای گز انگوری است. به گفته او، تالاب برکت زندگی آنها بود که با خشکشدنش زندگی برای آنها غیرممکن شد. محمد ادامه میدهد: زمینهای کشاورزیمان به شورهزار تبدیل شده و آبی نیست تا با آن زارعت کنیم. دیگر جوانان روستا شغلی ندارند، برای همین خیلی از آنها برای کارگری به شهرهای اطراف میروند یا ناگزیر میشوند اجناس قاچاق از افغانستان به ایران بیاورند.
یکی دیگر از اهالی روستا که پسر جوانی است میگوید: در روستای ما فقط مدرسه ابتدایی وجود دارد به همین دلیل آنهایی که در مقطع راهنمایی و دبیرستان تحصیل میکنند باید به روستاهای اطراف بروند.
زن میانسالی نیز میگوید: وقتی تالاب خشک نشده بود خانمها نیز با نیهایی که اطراف تالاب رشد میکرد، سبد یا حصیر درست میکردند و به این طریق کمک حال خانواده بودند، اما این روزها دیگر به زحمت میتوان حتی برای پخت نان هیزم پیدا کرد.این شرایط سبب شده افراد انگشتشماری مانند مالک یا محمد در روستاهایشان باقی بمانند؛ افرادی که حاشیه هامون را زادگاهشان میدانند و به سرزمینشان عشق میورزند، اما شرایط هر روز برای آنها مشکلتر میشود و افرادی مثل مالک هر روز وعده بهتر شدن شرایط را به خود میدهند. سرانجام این وعدهها اما، چیزی نیست جز این که یک روز بالاخره خانوادهها ناچار به مهاجرت تن میدهند و خانه آنها نیز مانند دهها خانه متروکه روستا جایی برای آرام گرفتن شنهای روان میشود.
مسئولان باید برای گرفتن حقآبه هامون تلاش کنند یا دست کم با توسعه فضای سبز و بیابانزدایی، زندگی را برای بومیان چنین مناطقی قابل تحمل کنند.
مرگ هامون تهدیدی برای تمام کشور
چنانچه برای احیای تالاب هامون برنامه مناسبی اجرایی نشود یا دست کم برای بومیان منطقه معیشت جایگزینی در نظر گرفته نشود، آنها ناچار به مهاجرت خواهند شد. در چنین شرایطی با توجه به هم مرز بودن این منطقه با افغانستان بعید نیست با خالی شدن منطقه، اتباع افغانستان جای آنها را پر کرده و مرز کشورمان با آنها به کویر محدود شود. باید هشدار داد که به این شکل تمامیت ارضی کشور به خطر خواهد افتاد. به همین دلیل توجه به معیشت اندک جمعیت بومی باقیمانده در اطراف هامون ضروری است.
منبع:جام جم آنلاین
نظر شما