سلامت نیوز : آیا تا به حال به خاطر شروع نکردن یک کار یا نصفه و نیمه رها کردنش اذیت شدهاید؟ گاهی پیش میآید که کار را با کلی علاقه و انگیزه شروع میکنید اما گذر ایام اوضاع را به گونهای پیش میبرد که مجبور میشوید دست از آن کار بکشید، بعضیها هم میگویند شروع نکردن یک کار بهتر از نصفه رها کردنش است.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از مجله چهاردیواری ؛ عاطفه هم یکی از همین جوانهاست که تازه مدرک کارشناسیاش را گرفته و بیکار است. او معتقد است اگر یکی از همان نصفه کارههایش را به پایان رسانده بود، حتما شرایط بهتری برای یافتن کار پیدا میکرد، خودش میگوید: گاهی دلم میخواهد زندگیام از اول شروع شود، اگر این اتفاق میافتاد، یعنی زندگی من از نو شروع میشد، دیگه حواسم رو جمع میکردم که اینقدر کارای نصفه و نیمه روی هم تلمبار نکنم. اگه قرار باشه کارها و کلاسهای نیمهکارهام رو ردیف کنم باید یک فهرست بلند بنویسم. راستش تا وقتی کاری را در زندگی تجربه نکردهام غصه شروع نکردنش را دارم، اما وقتی نیمهکاره رهایش میکنم حس بدتری دارم، انگار کلاس، کتاب، فیلم و حرف نصفه کاره روی روانم راه میرود! از آن بدتر این است که از تمام این کارهای ناتمام یک یادگاری در اتاقم هست، کتاب زبانی که بیشتر از سه ترم تحملش نکردم؛ کاغذ و رنگهایی که برای کلاس نقاشی خریدم، اما فقط دوره مقدماتیاش را رفتم؛ سازی که گوشه اتاق خاک میخورد؛ قلم و مرکبی که در کشو جا خوش کرده و... همهشان با من حرف میزنند و انگار طلبکارانه میخواهند دوباره آغازشان کنم!
از این بدتر هم هست و آن اینکه وقتی میبینم یه نفر همسن و سال خودم در همان کار نیمهکاره خودم به جایی رسیده، اعتماد به نفسم بشدت افت میکند، احساس خودکمبینی بدی میکنم و وقتی میخواهم یک کار جدید شروع کنم، ترس همه وجودم را میگیرد که نکند این یکی هم نصفه بماند! تازه از آن بدتر هم داریم، اینکه صدای مادرم همیشه در گوشم زنگ میزند که «تو فقط اولش ذوق داری، من که میدونم این رو هم نصفه ول میکنی!» این طعنه تلخ همیشه جلوی انتخابهای بعدی مرا میگیرد. انکار نمیکنم که بعضی از کارها را از سر تنبلی و بیعلاقگی رها کردم، اما راستش بعضی از کارها را هم به خاطر هزینه سنگینشان نتوانستم ادامه دهم.
وقتی این مساله را در اطرافیانم چک کردم، متوجه شدم این مشکل خیلی از جوانهاست که وقتی کاری را نیمهکاره گذاشتهاند، حالا با حواشی از جنس کم شدن اعتماد به نفس و تحمل کردن کنایه دیگران مواجه شدهاند. معلمی داشتم که میگفت، اگر آنچه را که آغاز میکنید هرگز به پایان نبرید، درصد پیشرفت شما همیشه صفر است.
چگونه از کابوس کارهای نیمهتمام رها شویم؟
پیشگیری بهتر از درمان است: این شعار قدیمی اینجا هم کاربرد دارد. واقعیت این است که بسیاری از کارهایی که نصفهکاره مانده است اصلا نباید شروع میشد! شما باید کاری را انتخاب کنید که با خصوصیات منحصربهفرد خودتان همخوانی دارد. کاری که قلبا به آن علاقهمند هستید و با استعدادهایتان همسو است. کارهایی را که برایتان اهمیت بالایی دارد، بنویسید و خوب فکر کنید که منشا این علاقه از درون خودتان است یا خانوادهتان، شاید هم از شأن اجتماعی آن کار نشات میگیرد. پس با خودتان صادق باشید شاید حمل کردن یک ساز یا دوربین و رفتن به کلاس، حس خوبی به شما بدهد اما ادامه ندادن و نیمه رها کردنش، حس بسیار بدی را برایتان به ارمغان میآورد.
وقتی هیجانزده هستید، تصمیم نگیرید: یادم هست وقتی نوجوان بودم به یک نمایشگاه نقاشی رفتم و تصمیم گرفتم نقاش شوم؛ شش ماه بعد به کارگاه سفالگری فرهنگسرای محله رفتم و تصمیم گرفتم سفالگری کنم؛ سال بعد در جشن مدرسه، یکی از بچهها با خودش ساز آورده بود، آن روز تصمیم گرفتم به کلاس ساز بروم؛ یک روز هم توی اتوبوس دیدم که دو تا دختر نوجوان با هم انگلیسی حرف میزنند، فکر کردم چقدر دوست دارم انگلیسی بلد باشم به همین دلیل تصمیم گرفتم به کلاس زبان بروم. خلاصه نه نقاش شدم، نه سفالگر، نه نوازنده و نه هیچ چیز دیگر! این یک هشدار مهم است لطفا وقتی درباره کاری هیجانزده هستید به هیچ وجه درباره آن تصمیم جدی نگیرید. اجازه دهید کمی زمان بگذرد، اگر آن کار برای شما باشد درونتان خودش ندا میدهد که من فلان چیز را میخواهم، آن کار مال شماست!
محدودیتهایتان را بشناسید و کمالگرایی افراطی نداشته باشید: احمدرضا بیست و چهار ساله با کمالگراییهای افراطیاش خودش را در دام عقب ماندن گرفتار کرده است. او میگوید: سال اولی که کنکور دادم یک رشته خوب در دانشگاه آزاد قبول شدم، با وجودی که پدرم با هزینه دانشگاه مشکلی نداشت گفتم که میخواهم به دانشگاه دولتی بروم. خلاصه سال بعد در همان دانشگاه آزاد هم قبول نشدم، دوران سربازی سررسید و حالا تازه دارم دوباره برای کنکور درس میخوانم! کمالگرایی افراطی دامی است که به جای رشد دادن، شما را عقب نگه میدارد، چرا که تشویقتان میکند تا از بهترین راهها به خواستههایتان برسید در حالی که محدودیتهای شما را در نظر نمیگیرد پس خودتان را با محدودیتهایی که دارید، واقع بینانه بشناسید و هنگام انتخاب، مراقب باشید که دچار کمال گرایی نشوید. فراموش نکنید کمالگراها بندرت در کاری به رضایت میرسند چون همیشه فکر میکنند بهتر از این هم میشد!
چند کار را همزمان آغاز نکنید: انجام چند کار همزمان، فشار جسمی و روانی به شما تحمیل میکند و سبب میشود کارها را تمام نکرده رها کنید. بهتر است یک کار را شروع کنید و اندکی پیش ببرید؛ وقتی از فشار اولیه آن کاسته شد و شما هم با آن هماهنگ شدید، آمادگی این را دارید که کار جدیدی را شروع کنید.
کاری که شروع میکنید را خوب بشناسید: اگر کار یا کلاسی را آغاز کردهاید، درباره آن اطلاعات جامعی به دست آورید. اغلب افراد به خاطر پیشرفت کندی که در یک کار دارند آن را رها میکنند، در حالی که ممکن است پیشرفت آرام و زمانبر، جزو جدانشدنی آن کار باشد. فراموش نکنید که هیچ گاه نمیشود ره صدساله را یکشبه طی کرد، اگر بدانید استاد شما هم سرعت پیشرفتش مثل شما بوده است، کارتان را متوقف نمیکنید پس اجازه ندهید، ناامیدی شما را از پیشرفت بازدارد، ضمن اینکه در حین آموزش، تلاش کنید مهارتتان را افزایش دهید و از انجام کارتان لذت ببرید.
از کارهای نیمهرها شده، فهرست افتخار نسازید: بعضی از افراد هستند که بدون اینکه به نیمهکاره ماندن یادگیری یک تخصص اشاره کنند، به آغاز کردن و یاد گرفتنش اشاره میکنند؛ بله من دو سال پیش به فلان آموزشگاه رفتم اتفاقا استادهای خوبی دارد! اگر از این رنگ برای فلان نقاشی استفاده کنی بهتر است، من قبلا این را تجربه کردهام این نوع حرف زدن بدون اینکه اشارهای به ناتمام گذاشتن یک کلاس یا تجربه داشته باشد، فقط حس خوب ناپایداری میدهد که باعث میشود کمتر به فکر تکمیل کار ناتمام بیفتید.
تکلیف نصفهکارهها را روشن کنید: یادتان باشد که نیمه کارهها علاوه بر اتلاف وقت و پولتان که دیگر جبران شدنی نیست، بخشی از فکر شما را نیز درگیر کردهاند که باید از این درگیریها رها شوید اما چگونه؟ اگر آن کار ناتمام، کاری است که با روحیه شما جور نیست، آن را تجربهای فرض کنید که سبب شده خودتان را بهتر بشناسید. اگر کاری ساده و مورد علاقهتان است، مثل تمام کردن یک کتاب نیمهکاره، سعی کنید در اولین اوقات فراغتتان آن را انجام دهید تا ذهنتان دیگر درگیرش نباشد. اما اگر کاری است که مدت زمان زیادی را نیاز دارد و بهرغم میل شما انجامش هم ضروری است، برایش برنامهریزی بلند مدت کنید. مثلا اگر کلاس زبانتان را نیمهکاره رها کردهاید آن را به آرامی و طی مدت طولانیتری وارد برنامه زندگیتان کنید. نیازی نیست برای شروع دوباره، در کلاسهای فشرده ثبتنام کنید تا وقفه پیش آمده را جبران کنید، چون باز هم به دلیل فشاری که به خود تحمیل کردهاید آن را از دست خواهید داد، کافی است به کلاسهایی بروید که یک یا دو روز در هفته برگزار میشود، وقتی با گذر زمان با این کلاس خو گرفتید و یا علاقمندتر شدید، میتوانید زمانش را هم افزایش دهید.
نظر شما